تعداد صفحه: 25
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
کارآفرینی و رشد اقتصادی در مالزی
▪ صنایع کوچک ومتوسط در بخش تولیدی مالزی
۱. شرکتهای کوچک
۲.شرکتهای متوسط
۳. سیاستهای اقتصادی صنعتی در مالزی
▪ هدفهای اساسی توسعه صنعتی در IMP عبارتند از:
▪ استراتژی تولید IMP۲ ،۵ هدف به این شرح دارد:
برنامه حمایت از توسعه کارآفرینی و شرکتهای کوچک و متوسط
الف ) راهاندازی کسب و کار
ب) تأمین مالی
پ ) دسترسی به اطلاعات
ت) توسعه منابع انسانی
ج) حمایت از کیفیت
چ ) حمایت از مدیریت محیط زیست
ح ) دسترسی به بازار
خ ) تسهیلات زیرساختاری
۴) وزارت پرورش کارآفرین
● توسعه کسبوکار در وزارت پرورش کارآفرین
▪ هدفهای این برنامه
ـ ویژگیهای راهنمایی:
▪ آموزش کارآفرینی در وزارت پرورش کارآفرین
ـ هدفها:
ـ وظایف:
▪ ب- آغاز کار:
کارآفرینی و رشد اقتصادی در مالزی :
هدفهای اساسی توسعه صنعتی در آی ام پی عبارتند از:
برنامه حمایت از توسعه کارآفرینی و شرکتهای کوچک و متوسط :
وزارت پرورش کارآفرین در مالزی :
توسعه کسبوکار در وزارت پرورش کارآفرین :
آموزش کارآفرینی در وزارت پرورش کارآفرین :
منابع
مقدمه
مالزی کشوری در حال توسعه و تازه صنعتی شده در جنوبشرفی آسیاست که بیش از ۲۲ میلیون نفر جمعیت دارد و بر اساس برنامه توسعه آن، تا سال ۲۰۲۰ میبایست به یک کشور توسعه یافته تبدیل شود. [۱]. سرانه تولید ناخالص داخلی این کشور اکنون حدود ۳۵۰۰ دلار آمریکاست و نیز نرخ بیکاری و تورم در آن حدود ۳ درصد برآورد میشود.
اقتصاد مالزی در دهه ۱۹۶۰ متکی به صادرات لاستیک و قلع بود، اما در چهل سال این کشور توانست با اجرای برنامههای توسعه اقتصادی (بویژه برای کارآفرینی) به موقعیت امروز برسد. در ادامه این مقاله سیاستهای اقتصادی – صنعتی و برنامه حمایت از توسعه کارآفرینی درمالزی بررسی شده است.
کارآفرینی و رشد اقتصادی در مالزی
در دهه ۱۹۶۰ اقتصاد مالزی متکی به صادرات لاستیک و قلع بود، اما این کشور با سیاستهای مناسب و با اجرای برنامههای توسعه اقتصادی توانسته است در میان کشورهای در حال توسعه به موقعیت مناسبی دست یابد که کارآفرینی و شرکتهای کوچک و متوسط در رونق اقتصاد مالزی نقش حیاتی داشتهاند. در سال ۲۰۰۰ حدود ۹۰ درصد واحدهای تولیدی وکسب وکار در مالزی(۱۲ هزار واحد) وابسته به شرکتهای کوچک و متوسط بودند . این شرکتها حدود ۲۹ درصد اشتغال وحدود ۲۲ درصد ارزش افزوده ایجاد کردهاند.{۳}
▪ صنایع کوچک ومتوسط در بخش تولیدی مالزی به این شرح تعریف شده است:
۱. شرکتهای کوچک
- تعداد کارمندان تمام وقت: کمتر از ۵۰ نفر
- گردش فروش سالانه: کمتر از ۶/۲ میلیون دلار آمریکا
۲.شرکتهای متوسط
- تعداد کارمندان تماموقت: بین ۵۱ تا ۱۰۰ نفر
- گردش فروش سالانه: بین ۶/۲ میلیون تا ۵/۶ میلیون دلار آمریکا
۳. سیاستهای اقتصادی صنعتی در مالزی
در دهههای ۱۹۶۰، کشور مالزی به عنوان تأمینکننده کالاهای اولیه به خوبی شناخته شده بود. اقتصاد این کشور به صادرات لاستیک و قلع وابسته بود و گاه آن را نخستین تولیدکننده این مواد خام برای دنیای صنعتی میشناختند. در آن زمان در واقع محور اقتصاد مالزی بر منابع کشاورزی استوار بود و تمام تلاشها در راه متنوعسازی این بخش و تولید دیگر محصولات، بویژه نخلهای روغنی و کاکائو به کار برده میشد. از اینرو، بیشتر نوآوریهای تکنولوژی در کشتزارهای اولیه، بر اساس تحقیقات بود. سپس سیاست صنعتی جانشینی واردات با تشویقهایی چون کاهش مالیات، برخورداری از تعطیلات و بهبود زیرساختها به کاربسته شد. استراتژی جانشینی واردات اقتصاد را متنوع کرد و واردات کالاهای مشتری پسند را کاهش داد و مواد اولیه در محل مورد بهرهبرداری قرار گرفت. توسعه صنعتی بر اساس استراتژی جانشنی واردات سرمایهگذاری خارجی را به کار گرفت و بیشتر سرمایهگذاران داخلی در بخشهای اساسی اقتصاد حضور یافتند{2}
در دهه ۱۹۷۰، سیاست توسعه صنعتی با هدف توسعه صادرات به اجراء درآمد، اما سرمایهگذاری مستقیم خارجی به مناطق آزاد تجاری گرایش داشت. استراتژی توسعه مبتنی بر تأمین سرمایه، تخصصهای فنی و مدیریت برای گسترش صادرات و دستیابی به بازارها بود، اما ارتباط میان صنایع داخلی صنایع تولیدکننده کالاهای صادراتی توسعه نیافت و رشد قابلیتهای تکنولوژی داخلی کند بود.
از دهه ۱۹۸۰ به بعد، تلاشها بر گسترش و عمقدادن به اقتصاد بر پایه صنعتی متمرکز شد، اجرای برنامه جامع صنعتی Industrial Master Plan ,IMPدر دستور کار قرار گرفت و پروژههای عمده صنعتی، مانند کارخانه های نورد فولاد و اتومبیل ملی به اجراء در آمد. سهم رشد تولید در سال ۱۹۸۹ در اقتصاد ۵/۲۵ درصد بود که نسبت به ۶/۸ درصد در سال ۱۹۶۰ قابل ملاحظه بود. IMP بر علوم و تکنولوژی به عنوان مهمترین اجزاء استراتژیهای توسعه صنعتی تأکید دارد.
تعداد صفحه: 13
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
چکیده:
مقدمه:
مشکلات اساسنامه:
هدف مطالعه و تحقیق:
اهمیت مطالعه:
محدودة تحقیق:
نقد و بررسی:
روش تحقیق:
بحث و تجزیه و تحلیل:
نتیجهگیری:
چکیده:
یک مدیرکارآمد باید به منظور هماهنگسازی و سازماندهی اهداف و مأموریتهای حوزة مدیریتی خود شیوههای مختلف مدیریتی را بکارگیرد. لذا شیوههای مؤثر مدیریتی نقش بسیار مهمی در سازمان بازی میکند. شیوة بکار گرفته شده توسط مدیران متأثر از آموزههای ایشان از «کارگاه تئوری دستهبندی و ردهبندی مدیریتی» میباشد. این تئوری شامل 8 روش مدیریتی است: روش نوگرایانه و ابتکارگونه، روش مدیریت توسعه، روش مدیریت تحلیلی، روش مدیریت تشکیلاتی و مؤثر، روش مدیریت دگرگونساز و تحول گرا، روش مردمی و گروهی، روش کاری و عملی، روش اقتباسی و تقلیدی. این تحقیق مقایسهای بین 2 گروه است. گروههای کاملاً موفق و گروههای کم موفق یافتههای این تحقیق نشان میدهد که اختلاف فاحش و عمدهای بین این دو دسته وجود دارد. روش ابتکارگونه و نوگرایانه روش برتر و ممتاز در دو گروه میباشد. بررسی دلایل عدم موفقیت مدیریتهای کم موفق نشان میدهد که ایشان در اعمال شیوة مدیریت کاری و عملی ضعیف بوده و نیازمند اصلاح و بازآموزی و تقویت روشها و شیوههای ابداعی و تشکیلاتی میباشد.
مقدمه:
تعاونی انجمنی است متشکل از افرادی مستقل و پایبند به اصول و قوانین تعاونی که با هدف توسعه و پیشرفت اقتصادی در آن عضویت دارند. (قانون تعاونیها 1993). به عبارتی یک انجمن متشکل از افرادی است که با یک ارادة جمعی و وحدت، اهداف مشترک اقتصادی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و سایر آمال و آرزوهای خود را در قالب یک تشکیلات «سهامی خاص» دنبال میکنند (اساسنامه تعاونیها 1995)
مدیران گذشته رهبران فعلی محسوب میشوند. لذا باید روش مدیریتی سنتی خود را به روشهای جدید تغییر دهند. امروزه با توجه به زمینههای رقابتی و پویایی، روشهای مدیریت یک مدیر تأثیر بسزایی در موفقیت یک سازمان دارد. مهمترین چیزی که یک مدیر باید به انجام آن عامل باشد بکارگیری بالاترین توان گمانهزنیهای اساسی و استراتژیک میباشد (Finke lstein 1993). مجموعه قوانین باضافه تصمیمگیریهای قاطع و به موقع برای یک رقابت مناسب و سالم برای پاسخگویی مطالبات حوزة مدیریتی یک مدیر باید توسط مدیران ماهر و مبرّز بکار گرفته شود.
مشکلات اساسنامه:
امروزه منابع انسانی مهمترین سرمایه یک سازمان میباشد. لذا اگر شرایط برای اعمال مدیریت یک مدیر دچار تغییر گردد باید هماهنگی مناسب با این تغییر از سوی مدیر انجام گیرد. (Hammer & champy. 1943). لذا برای رسیدن به این مهم، مدیران باید هماهنگسازی مناسب را مورد عمل و آزمایش و تمرین خود قرار دهد. مدیران معمولاً برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل مراحل گوناگون یک سازمان را برعهده دارند. (.(shenhar & Reiner, 1996 مدیران همچون افرادی میباشند که همیشه در جهت شکار و رصد فرصتهای مناسب برای توسعه و افزایش میدان آگاهی بوده و در جهت برقراری یک ارتباط قوی و محکم در سازمان کوشا میباشند. در سال (1999) دروکر در یک نظریه مترقی اعلام کرد که بروز چالش در یک سازمان در ضمن اجرای تغییرات مؤثر و توسعه طلبانه نمایان میگردد.
همکاری مدیران موقعیت یک سازمان را هموار و فراهم میسازد (Ka t zenbach & smith - 1993).
این امر به پشتوانة تحقیقات انجام یافته شده در خصوص منش و خصوصیات مدیران موفق (Gupta, 1988; Bass, 1990) و روشهای اجرایی مدیران موفق دیگر عملی گردید. (Lewin & Stephens, 1992). تحقیقات و مطالعه انجام شده توسط Boeker Goodstein در سال 1991 نشان داد که مجموعه مدیران و هیأت مدیره با بکارگیری و اعمال تغییرات مفید و سازنده در سازمان خود موفقیتآمیز عمل مینمایند.
مهارتهای مدیریتی وابستگی شدید به روشهای اتخّاذ شده توسط مدیران دارد. مدیران توانا و مدبّر در انجام وظایف خود مجموعه متنوعی از روشها را بکار میگیرند (Denison et al, 1995). بنابراین، بکارگیری یک شیوة چندبعدی برای انجام امور برای یک سازمان موضوع مهمی است. اگرچه، در سال (Blanchard& Hesey (1993 با ابراز نظریهای اعلام کردند که هیچیک از تئوری مدیریتی مبتنی براساس منش و صفات مدیران که تاکنون اعلام شده نمیتواند ابزار قابل اعتنایی برای شیوة مدیران موفق باشد.