تعداد صفحه: 16
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
تنوعبخشیدن به شیوهها
خوشرفتارى با آموزندگان
آموزش حوزوى یا دانشگاهى
همکارى خانه و مدرسه
خانه و مدرسه، چگونه مىتوانند در تربیت دانشآموز به یکدیگر کمک کنند؟
توجه خانه و مدرسه به نوبالغان
به طور مشخصتر نقش این دو نهاد ـ خانه و مدرسه ـ در تربیت دختر و پسر نوبالغ چیست؟
تنبیه و تشویق
تنبیه به عنوان یک وسیله تأدیب و پاداش به عنوان ابزارى وادارنده مطرح است. اسلام به این دو چگونه مىنگرد؟
عوامل جذب را که در او اثر نهادهاند احساس نمىکند.
موضع شرع
تربیت آمیزه ایجاد رغبت و ترس
قرآن و ایجاد رغبت و ترس
زدن، آرى یا خیر
مقدمه
آیتاللّه فضلاللّه: نخستین چیزى که ضرورى است معلم، از جهت فنى دارا باشد، احاطه به علمى است که مىخواهد به دیگران بیاموزد زیرا اگر احاطه نداشته باشد، به جاى علم، جهل خود را به دیگران منتقل خواهد کرد چرا که چنین شخصى گاه در مقامى قرار مىگیرد که فرهنگ و دانش آن را به خوبى کسب نکرده است و در نتیجه به آموزندگانش نگاهى مهآلود و غبارگرفته به موضوع خواهد بخشید. چنین شخصى مىکوشد براى ابراز وجود و فضلفروشى بر جهل خویش سرپوش بنهد.
بنابراین او باید در ماده درسىاى که تعلیم مىدهد تخصص کافى داشته باشد و آن را امانت علم بداند. این مطلب را شاید بتوانیم از بعضى آیات قرآن که به موضوع تعلیم ربط چندانى ندارد و به موضوع جدال مربوط مىشود دریابیم که به ما چنین تفکرى مىبخشد: «ها انتم هؤلاء حاججتم فیما لکم به علم فلم تحاجّونى فیما لیس لکم به علم»(1) هان، شما [اهل کتاب] همانان هستید که در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتید محاجّه کردید پس چرا در مورد چیزى که بدان دانشى ندارید محاجّه مىکنید؟
اسلام حتى نمىپذیرد که انسان با دیگران در باره چیزى که علم به آن ندارد سخن بگوید و به این گونه افراد که وارد عرصه جدل در باره چیزى مىشوند که هیچ دانشى از آن ندارند، سخت مىتازد. با این حال چگونه ممکن است قبول کند که چنین افرادى به تعلیم آنچه نمىدانند بپردازند؟! بر این اساس معتقدیم که این امر تنها به مسأله تعلیم مربوط نمىشود بلکه با هر مسؤولیتى که انسان نسبت به آن آگاهى و دانش ندارد ارتباط پیدا مىکند.
وقتى مسأله «ولایت فقیه» طرح مىشود ـ یا عناوین دیگرى که به شورا و ... حکم مىکند ـ باید توجه کنیم که براى رهبرى روا نیست نسبت به امرى که در باره آن شناخت کافى ندارد حکمى را صادر کند، چنان که براى فقیه نیز جایز نیست در باره امور اقتصادى یا سیاسى یا اجتماعى و یا نظامى حکمى صادر کند مگر پس از رجوع به اهل خبره و پس از اطلاع و اشراف کافى به عناصر موضوع؛ به گونهاى که توانایى صدور حکمى را در آن زمینه بیابد. این چیزى است که نسبت به معلم نیز باید تحقق پیدا کند.
اما مربى باید در سطح اخلاقى مطلوبى باشد که او را شایسته اندیشهدهى به افراد تحت تربیتش مىگرداند، زیرا جنبه الگویى او به کلامش تأثیر و نفوذ فزونترى مىبخشد. از اینرو است که امام على(ع) مىفرماید: من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتأدیب نفسه قبل تأدیب الناس و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و مؤدّب نفسه احقّ بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم. کسى که خویشتن را در موضع رهبرى مردم قرار مىدهد مىباید که پیش از آموزش دیگران، با آموزش خویش کار را بیاغازد و نیز لازم است پیش از تأدیب با زبان و گفتار، با اعمال و رفتار خویش مردم را ادب آموزد آنکه ادب آموز و آموزگار خویشتن خویش باشد، پیش از آنى که معلم و مربى مردمان است ستایش و احترام را سزاوار است.(2)
موفقیت تربیت بیشتر به الگو مرتبط و از آن متأثر است تا از سخن و شیوههاى کلام. زیرا قوت و تپش و تأثیرى که سخن بر نفس انسان مىگذارد، به مدد الگو است.