23 صفحه
فهرست مطالب
3-1- مقدمه
3-2- خدا کیست ؟
3-3- خداشناسی
3-4- شناخت موجود بودن خدا
3-5- شناخت اوصاف و افعال الهی
راه اول: براهین وجود شناختی
راه دوم: براهین جهان شناختی
راه سوم: براهین غایت شناختی
راه چهارم: براهین اخلاقی
راه پنجم: براهین از راه وقایع و تجارب خاص
راه ششم: راه احتمالات
راه هفتم: اجماع عام
راه هشتم: درجات کمال
راه نهم: براهین عرف پسند
3-6- برهان فطرت
3-7- برهان نظم
با توجه به آنچه گفته شد با اثبات برهان ضرورت و امکان این موارد ثابت می شود:
1- اثبات وجود داشتن خدا
2- اثبات اینکه خود خدا نیاز به آفریننده ندارد
3- اثبات بی نیاز مطلق بودن خدا
3-8- برهان یگانگی خدا
3-9- برهان بساطتِ ذات خدا (احدیت):
3-10- برهان وحدانیت و یگانه بودن خدا:
3-11- دلیلی ساده در اثباتِ بنده بودن و خدا نبودنِ حضرت عیسی (ع) :
3-12- خدا شناسی از منظر نهج البلاغه
3-12-1- فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
3-1- مقدمه
براهین اثبات خدا دارای سطوح گوناگونی هستند. برخی براهین مثل برهان حدوث و برهان نظم برای همه ی سطوح فکری قابل ارائه اند و نیاز چندانی به مقدّمات دیر فهم ندارند. لکن اینگونه براهین برای افراد شکّاک مناسب نیستند ؛ برخی دیگر از براهین نیز وجود دارند که مقدّمات آنها در حدّ متوسّطند مثل برهان حرکت و برهان فطرت یا برهان عشق و محبّب ؛ امّا برخی دیگر از براهین هم وجود دارند که مبتنی بر مقدّماتی دقیق و بسیار دیر فهمند مثل برهان وجوب و امکان و برهان صدّیقین. لذا نیاز است که قبل از ذکر براهین دقیق به اجمال ، مطالبی در مورد چیستی خدا گفته شود تا تصوّری روشن از خداوند به وجود آید ؛ و پس از آن دریابیم که براهین اقامه شده در صدد اثبات چه موجودی هستند.
3-2- خدا کیست ؟
چون شناخت خدا و خداگرایی یک امر فطری است ، بشر از بدو آفرینش و خلقت بشر گرایش به خدا را داشته است . امروزه آمار نشان می دهد که در امریکا 98 درصد مردم اعتقاد به خدا و حتی به معاد دارند . تعداد کسانی که در مقابل خدا ایستاده اند ، تعدادشان خیلی اندک است و از نظر کمی قابل مقایسه با کسانی که اعتقاد به خدا داشته اند قابل مقایسه نیست . در ضمن کسانی که در مقابل خدا ایستاده اند لزوما منکر خدا نیستند . وقتی اسپینوزا مباحث خودش را مطرح می کند یهودیان او را مرتد اعلام می کنند . او تصویر یهودیت را از خدا نفی می کند . ولی به خدا اعتقاد دارد . او یک تصویر عرفانی و دقیقی را از خدا ارائه می کند. الهیون و ملهدین در یک ترازو نیستند . عمده ی انسانها به خدا اعتقاد دارند . ممکن است که تصویرهای آنها متفاوت باشد . گفته می شود که بعضی از مردم هند ملهد هستند . خیر این طور نیست ، آنها هم به خدا اعتقاد دارند ولی یک تصویری خاصی از خدا دارند . مثلا در بیست سال پیش در لندن یک مسجد بزرگی بود که عربستان آنرا ساخته بود. ولی الان در شهرهای مختلف مساجد زیادی ساخته شده است و ما توسعه ی اسلامی را در لندن ، آلمان و فرانسه می بینیم و اینکه می بینیم در لندن کلیساها غبار آلود شده است دو تفسیر دارد . یک تفسیر این است که مردم بی دین شده اند و یک تفسیر این است که به ادیان دیگری گرایش پیدا کرده اند. گاهی اوقات ممکن است که آنها به کلیسا گرایشی نداشته باشند ولی به مسیحیت باور دارند . تحقیقات میدانی که انجام شده نشان می دهد که اکثریت مردم اعتقاد به خدا را دارند ولو اینکه تصویرشان از خدا متعدد باشد . حالا تصویر ما از خدا چیست؟ فیلسوفان خدا را به واجب الوجوب تعبیر می کنند . واجب الوجوب یعنی وجود هستی که وجودش عین ذات اوست و از بیرون این وجود بر آن عارض نشده است و چون عین هستی است و هیچ نقصی ندارد ، لذا جامع جمیع کمالات هم هست . ساده تر آن یعنی هستی کامل . هستی که عین کمال است و هیچ نقصی در او راه ندارد .
3-3- خداشناسی
گاه ممکن است خداشناسی به معنای «شناخت ذات خداوند گرفته شود» آیا خداشناسی به این معنا امکان دارد؟ پاسخ به این مطلب در نظر متکلمان و حکمای الهی منفی است و دلایل عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که شناسائی ذات خداوند نه تنها برای انسان بلکه برای هیچ مخلوقی امکان پذیر نیست و خلاصة دلیل عقلی بر این مدعا آن است که ذات خداوند نامتناهی و مطلق است و سایر موجودات محدود و متناهیاند از طرفی شناسائی و علم و ادراک، یک نوع احاطه بر معلوم است و موجود محدود نمیتواند بر موجود نامحدود احاطه یابد. ممکن نیست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهی یابند. بنابراین، نه تنها کنه ذات الهی برای ما ناشناخته است بلکه اساساً چنین شناختی ممتنع به شمار میآید.
3-4- شناخت موجود بودن خدا
مرحله دیگر خداشناسی این است که بدانیم خدا هست و این شناخت سبب میشود که انسان از صف ملحدان و شکاکان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گیرد و این نوع شناخت نه تنها برای ما امکان دارد بلکه پایه و اساس سطوحِ دیگرِ خداشناسی است.
3-5- شناخت اوصاف و افعال الهی
مرحله دیگر خداشناسی آگاهی از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنکه انسان اصل وجود خداوند را پذیرفت درصدد شناخت تفصیلی اوصاف و افعال او بر میآید .
انسان در طول تاریخ راههای متفاوت و متعددی را برای رسیدن به خدا و اوصاف و افعالش کشف و طی کرده است. این راهها توسط متفکران شرق و غرب تفصیلاً مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی راههای بشر به سوی خدا را سه راه اصلی میدانند و بعضی هشت راه و گروهی هم نه راه. طبق یک نظر بطور کلی شاهراههای خداشناسی بر سه نوع است:
که در صفحه بعد توضیح داده می شود:
تعداد صفحه: 31
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
3-1- مقدمه
3-2- خدا کیست ؟
3-3- خداشناسی
3-4- شناخت موجود بودن خدا
3-5- شناخت اوصاف و افعال الهی
راه اول: براهین وجود شناختی
راه دوم: براهین جهان شناختی
راه سوم: براهین غایت شناختی
راه چهارم: براهین اخلاقی
راه پنجم: براهین از راه وقایع و تجارب خاص
راه ششم: راه احتمالات
راه هفتم: اجماع عام
راه هشتم: درجات کمال
راه نهم: براهین عرف پسند
3-6- برهان فطرت
3-7- برهان نظم
3-8- برهان یگانگی خدا
3-9- برهان بساطتِ ذات خدا (احدیت):
3-10- برهان وحدانیت و یگانه بودن خدا:
3-11- دلیلی ساده در اثباتِ بنده بودن و خدا نبودنِ حضرت عیسی (ع) :
3-12- خدا شناسی از منظر نهج البلاغه
3-12-1- فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
3-1- مقدمه
براهین اثبات خدا دارای سطوح گوناگونی هستند. برخی براهین مثل برهان حدوث و برهان نظم برای همه ی سطوح فکری قابل ارائه اند و نیاز چندانی به مقدّمات دیر فهم ندارند. لکن اینگونه براهین برای افراد شکّاک مناسب نیستند ؛ برخی دیگر از براهین نیز وجود دارند که مقدّمات آنها در حدّ متوسّطند مثل برهان حرکت و برهان فطرت یا برهان عشق و محبّب ؛ امّا برخی دیگر از براهین هم وجود دارند که مبتنی بر مقدّماتی دقیق و بسیار دیر فهمند مثل برهان وجوب و امکان و برهان صدّیقین. لذا نیاز است که قبل از ذکر براهین دقیق به اجمال ، مطالبی در مورد چیستی خدا گفته شود تا تصوّری روشن از خداوند به وجود آید ؛ و پس از آن دریابیم که براهین اقامه شده در صدد اثبات چه موجودی هستند.
3-2- خدا کیست ؟
چون شناخت خدا و خداگرایی یک امر فطری است ، بشر از بدو آفرینش و خلقت بشر گرایش به خدا را داشته است . امروزه آمار نشان می دهد که در امریکا 98 درصد مردم اعتقاد به خدا و حتی به معاد دارند . تعداد کسانی که در مقابل خدا ایستاده اند ، تعدادشان خیلی اندک است و از نظر کمی قابل مقایسه با کسانی که اعتقاد به خدا داشته اند قابل مقایسه نیست . در ضمن کسانی که در مقابل خدا ایستاده اند لزوما منکر خدا نیستند . وقتی اسپینوزا مباحث خودش را مطرح می کند یهودیان او را مرتد اعلام می کنند . او تصویر یهودیت را از خدا نفی می کند . ولی به خدا اعتقاد دارد . او یک تصویر عرفانی و دقیقی را از خدا ارائه می کند. الهیون و ملهدین در یک ترازو نیستند . عمده ی انسانها به خدا اعتقاد دارند . ممکن است که تصویرهای آنها متفاوت باشد . گفته می شود که بعضی از مردم هند ملهد هستند . خیر این طور نیست ، آنها هم به خدا اعتقاد دارند ولی یک تصویری خاصی از خدا دارند . مثلا در بیست سال پیش در لندن یک مسجد بزرگی بود که عربستان آنرا ساخته بود. ولی الان در شهرهای مختلف مساجد زیادی ساخته شده است و ما توسعه ی اسلامی را در لندن ، آلمان و فرانسه می بینیم و اینکه می بینیم در لندن کلیساها غبار آلود شده است دو تفسیر دارد . یک تفسیر این است که مردم بی دین شده اند و یک تفسیر این است که به ادیان دیگری گرایش پیدا کرده اند. گاهی اوقات ممکن است که آنها به کلیسا گرایشی نداشته باشند ولی به مسیحیت باور دارند . تحقیقات میدانی که انجام شده نشان می دهد که اکثریت مردم اعتقاد به خدا را دارند ولو اینکه تصویرشان از خدا متعدد باشد . حالا تصویر ما از خدا چیست؟ فیلسوفان خدا را به واجب الوجوب تعبیر می کنند . واجب الوجوب یعنی وجود هستی که وجودش عین ذات اوست و از بیرون این وجود بر آن عارض نشده است و چون عین هستی است و هیچ نقصی ندارد ، لذا جامع جمیع کمالات هم هست . ساده تر آن یعنی هستی کامل . هستی که عین کمال است و هیچ نقصی در او راه ندارد .
3-3- خداشناسی
گاه ممکن است خداشناسی به معنای «شناخت ذات خداوند گرفته شود» آیا خداشناسی به این معنا امکان دارد؟ پاسخ به این مطلب در نظر متکلمان و حکمای الهی منفی است و دلایل عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که شناسائی ذات خداوند نه تنها برای انسان بلکه برای هیچ مخلوقی امکان پذیر نیست و خلاصة دلیل عقلی بر این مدعا آن است که ذات خداوند نامتناهی و مطلق است و سایر موجودات محدود و متناهیاند از طرفی شناسائی و علم و ادراک، یک نوع احاطه بر معلوم است و موجود محدود نمیتواند بر موجود نامحدود احاطه یابد. ممکن نیست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهی یابند. بنابراین، نه تنها کنه ذات الهی برای ما ناشناخته است بلکه اساساً چنین شناختی ممتنع به شمار میآید.
3-4- شناخت موجود بودن خدا
مرحله دیگر خداشناسی این است که بدانیم خدا هست و این شناخت سبب میشود که انسان از صف ملحدان و شکاکان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گیرد و این نوع شناخت نه تنها برای ما امکان دارد بلکه پایه و اساس سطوحِ دیگرِ خداشناسی است.
3-5- شناخت اوصاف و افعال الهی
مرحله دیگر خداشناسی آگاهی از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنکه انسان اصل وجود خداوند را پذیرفت درصدد شناخت تفصیلی اوصاف و افعال او بر میآید .
انسان در طول تاریخ راههای متفاوت و متعددی را برای رسیدن به خدا و اوصاف و افعالش کشف و طی کرده است. این راهها توسط متفکران شرق و غرب تفصیلاً مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی راههای بشر به سوی خدا را سه راه اصلی میدانند و بعضی هشت راه و گروهی هم نه راه. طبق یک نظر بطور کلی شاهراههای خداشناسی بر سه نوع است:
که در صفحه بعد توضیح داده می شود:
تعداد صفحه: 24
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
خداشناسی: درقرآن برای اثبات وجود خدا:
خداشناسی فطری
راه های خدا شناسی
شناساندن صحیح خداوند سبحان
والاتر از صفات پدیده ها
شناخت قدرت پروردگار
منابع
مقدمه
براهین اثبات خدا دارای سطوح گوناگونی هستند. برخی براهین مثل برهان حدوث و برهان نظم برای همه ی سطوح فکری قابل ارائه اند و نیاز چندانی به مقدّمات دیر فهم ندارند. لکن اینگونه براهین برای افراد شکّاک مناسب نیستند ؛ برخی دیگر از براهین نیز وجود دارند که مقدّمات آنها در حدّ متوسّطند مثل برهان حرکت و برهان فطرت یا برهان عشق و محبّب ؛ امّا برخی دیگر از براهین هم وجود دارند که مبتنی بر مقدّماتی دقیق و بسیار دیر فهمند مثل برهان وجوب و امکان و برهان صدّیقین. لذا نیاز است که قبل از ذکر براهین دقیق به اجمال ، مطالبی در مورد چیستی خدا گفته شود تا تصوّری روشن از خداوند به وجود آید ؛ و پس از آن دریابیم که براهین اقامه شده در صدد اثبات چه موجودی هستند.
خداشناسی درقرآن برای اثبات وجود خدا:
نخستین مسالهای که در بخش خداشناسی در قرآن مطرح میشود اینست که آیا درقرآن کریم برای اثبات وجود خدا استدلال شده استیا نه؟بسیاری از مفسران مخصوصا کسانی که قدمی در علم کلام برداشتهاند مثل فخر رازی، آیات زیادی از قرآن را (از جمله تقریبا تمام آیاتی که مشتمل بر آیات تکوینی الهی است) ناظر به اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی در آوردهاند که بازگشت اکثر آنها به «برهان نظم» است.در برابر ایشان دستهی دیگری از مفسران معتقدند که قرآن کریم وجود خدا را بینیاز از استدلال دانسته و در صدد اثبات آن بر نیامده است و براهینی که دستهی اول ادعا کردهاند یا در مقام اثبات توحید و نفی شرک استیا اینکه اساسا به صورت برهان در قرآن نیامده است، و این، مفسران هستند که پارهای از بیانات قرآنی را با ضمیمه کردن مقدمات دیگری به صورت برهان در آوردهاند.
البته داوری صحیح و مستند در این مورد، در گرو بررسی دقیق و گستردهایست که با این بحث فشرده سازگار نیست.اگر چه استدلال دستهی اول که بسیاری از آیات را دلیل دانستهاند، مخدوش است اما آنچه را به عنوان وجه جمع یا تقریب بین این دو قول میتوان گفت این است که ممکن است قرآن کریم مستقیما در صدد اثبات وجود خدا بر نیامده باشد یا وجود خدا را قریب به بدیهی و بی نیاز از استدلال میدانسته و یا با منکر قابل توجهی مواجه نبوده است و طرح کردن آن را که ممکن بود موجب وسوسه شود خلاف حکمت دانسته است، ولی به هر حال میتوان از بیانات قرآن استدلالهایی برای این مطلب به دست آورد و حتی بعید نیستخود قرآن هم به طور غیر مستقیم به این استدلالها توجه داشته باشد.مثلا منافاتی ندارد که آیهای مستقیما در صدد اثبات یگانگی خدا باشد ولی به طور غیر مستقیم، اصل وجود خدا را هم ثابت کند یا آیهای در مقام احتجاج با مشرکان یا منکران نبوت پیغمبر اسلام (ص) باشد ولی ضمنا مطلبی را بیان کند که مثبت وجود خدا هم باشد.
برای نمونه، آیهی (35) از سورهی «طور» را در نظر میگیریم که در مقام احتجاج با کفاریست که از ایمان به پیغمبر اکرم (ص) سرباز میزدند.این آیه سؤالاتی را به صورت «استفهام انکاری» مطرح میکند و از جمله میفرماید:
طور/35:ام خلقوا من غیر شیء ام هم الخالقون .
آیا آنان بدون خالق پدیدار شدهاند یا آنان خود خالق خویش هستند؟.
بدون شک این آیه صریحا در مقام اثبات وجود خدا نیست ولی ضمنا میتوان برهانی برای این مطلب از آن، استنباط کرد به این صورت که انسان یا باید بدون آفریننده وخود به خود به وجود آمده باشد و یا باید خود آفرینندهی خویش باشد و یا باید آفرینندهی دیگری داشته باشد.بطلان فرض اول و دوم روشن است و هیچ عاقلی نمیتواند آنها را بپذیرد، پس ناچار فرض سوم صحیح است و آن اینکه «آفریننده» دارد.
این استنباط، منوط به این است که مصداق «شیء» در آیهی شریفه «آفریننده» باشد.یعنی آیا این کافران بدون چیزی که آفرینندهی ایشان باشد آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهی خویشند؟بدیهی است که هیچکدام از این دو فرض صحیح نیست و پاسخ هر دو سؤال، منفی است، پس باید معتقد به وجود خدای آفریننده باشند.ولی دو احتمال دیگر نیز در بارهی مصداق «شیء» وجود دارد: یکی آنکه منظور از «شیء» مادهی قبلی باشد: (1) یعنی آیا ایشان بدون مادهی قبلی آفریده شدهاند؟دیگر آنکه منظور از آن «هدف و غایت» باشد یعنی آیا ایشان بیهدف آفریده شدهاند؟ولی ظاهرا هیچ یک از این دو احتمال با ذیل آیه، سازگار نیستیعنی با این سؤال که «آیا ایشان آفرینندهی خویشند؟» این مناسب نیست که «آیا ایشان بدون مادهی قبلی یا بدون هدف آفریده شدهاند؟» بلکه همسنگ چنان سؤلی این است که «آیا ایشان بدون آفریننده، آفریده شدهاند یا خودشان خود را آفریدهاند؟» و شاید نکتهی اینکه سؤالها عینا به همین صورت طرح نشده و مثلا گفته نشده است، الیس لهم خالق ام هم الخالقون این باشد که روی مخلوق بودن ایشان تکیه شود ( خلقوا) تا بطلان هر دو فرض روشنتر گردد.
بنابر این، اگر میبینیم قرآن کریم، موضوع وجود خدا را به صورت «مساله» مطرح نکرده و مستقیما در صدد استدلال برای آن بر نیامده است، الزاما چنین نیست که به طور غیر مستقیم و ضمنی هم به دلیل آن اشارهای نکرده باشد و یا دست کم نتوان از مطالب قرآنی، مقدماتی هم برای استدلال به دست آورد.
فرمت ورد و پی دی اف در 19 صفحه
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول :
مقدمه ....................................................................... 2
v تعریف و تبیین مساله وتوصیف چالش های موجودوتعیین وضعیت مطلوب .. 3
v تعیین ضرورت و اهمیت موضوع.................................... 3
v تعیین اهداف ....................................................... 4
v تعیین سوالات درس پژوهی ( تبدیل اهداف به سوالات پژوهشی ) .... 4
فصل دوم :