قدم اول تو این راه اینه : " شستشویی ده و آنگاه به خرابات درآ
تقریبا یعنی توبه از کارهای زشت(منظور کاریا عملی که درشأن یک انسان نیست . مثلا غیبت و...).
چون شما به اصل خود یعنی انسان میخوای برگردی( انسان والا که جایگاهش در بهشت بود) و سعی کنی و تلاش کنی که خودت رو اصلاح کنی. حالا که عزم کردی که وارد این راه بشی شیطان و نیروهای شیطانی ناراحت میشن و به عناوین گوناگون میان جلوتو بگیرن ممکنه بهت تلقین کنن که سخته این یکی از ترفندهای اوناست. وقتی شما کاری میخواین انجام بدین که باعث ناراحتی اونا میشه میان و ازکاه برات کوه میسازن که " ای وای این کار سخته من نمیتونم . اه حوصلم سررفت . حال داری؟ و ....." در صورتی که اگه اون موقع واقا تصمیم بگیرین که ادامه بدین وقتی قدم بعدی رو گذاشتی میبینی که " ای بابا من چه فکری میکردم! " . قدم بعدی: کار آدم تنها با نماز و .... حل نمیشه که بگیم نماز بخونم ولی کارهای دیگه هم انجام بدم مهم نیست چون نماز میخونم جام تو بهشته. نه نماز و ... لازم هست ولی رکن اصلی که تمام ادیان بهش اصرار دارن"کار خوب و دل پاک" هست .
«جهاد در راه خدا» عنوانى است که بر تلاش و مبارزه با دشمن اطلاق مىشود؛ اینکهگروهى از مؤمنان با جان و مال خویش با خدا معامله مىکنند و در مقابل بذل جان و مالبهشت جاویدان الهى را دریافت مىکنند. بر چنین افرادى هم صدق مىکند. قبل از بررسىاین دلیل چند نمونه از آیات قرآن را که درباره جهاد با تعابیر مختلفى وجود دارد،ملاحظهکنید:
«ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلونو یقتلون وعداً علیه حقاً فى التوریة و الانجیل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشرواببیعکم الذى بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم»[18]
در این آیه از معامله گروهى از مؤمنان با خدا سخن گفته شده که «جان و مال خود را بهخدا تقدیم مىکنند و در مقابل بهشت جاویدان الهى را دریافت مىکنند»، «در راه خدامىجنگند، مىکشند و کشته مىشوند.» این دو تعبیر و عنوان، شامل هر دو گروهى که درسطرهاى پیشین معرفى کردیم، مىشود؛ هم کسى که به قصد قربت به میدان جهاد و شهادتقدم مىگذارد و به دست دشمن شهید مىشود و هم کسى که با همین انگیزه به مصاف بادشمن مىرود و براى نابودى جمعى از دشمنان اقدامى مىکند که خودش هم در ضمن کشتهمىشود. هر دو با خداوند عقدى منعقد مىکنند تا بر اساس آن جان و مال خود را با بهشت ابدى معامله کنند. بلکه مىتوان صدق مفهوم «اشتراء» به معناى خرید جان و مال مؤمن
توسط خداوند در برابر بهشت[19] را در عملیات استشهادى روشنتر یافت چون حقیقتاًجانش را به خدا مىفروشد.
16 صفحه
فایل ورد
قابل ویرایش
فهرست
عنـــــــوان
صفحه
مقدمه1
راه های رسیدن و تقرب جویی به خدا2
تقرب، نزدیکی معنوی
2
بهترین وسایل تقرب و وصال
3
ریشهی دوری از خدا در چیست ؟
7
غفلت از خدا
8
غفلت و سختی و حسرت
9
عوامل غفلت از خدا و یاد او
10
برخی نشانه های غفلت از خدا
11
موانع غفلت و عوامل غفلت زدا
12
چند توصیه برای رفع غفلت13
نتیجه گیری
15
منابع
16
28 صفحه
فهرست مطالب
2-1- مقدمه
2-2- معنای لغوی ایمان
2-3- مفهوم اصطلاحی ایمان از دید صاحبنظران
2-4- متعلقات ایمان
2-5- ارکان ایمان
2-6- نقش ایمان در زندگی
2-7- آثار و فایده های ایمان در زندگی فردی و اجتماعی
2-8- اقسام ایمان
2-9- مراتب ایمان در کنترل غرائز
2-10- عوامل سه گانه در حصول ایمان قلبی
2-10-1- تقید به ظواهر شرع
2-10-2- اجتناب از گناه
2-10-3- انجام مستحبات
2-11- مراتب ایمان قلبی
2-12قلب و پیوند آن با وحی
2-13- ایمان عامل تقرب به خدا
2-14-ریشه لغزشها
2-15-رابطه علم و ایمان
2-16-موانع ایمان
2-17-رابطه ایمان و عمل صالح
2-17-1-مفهوم ایمان و عمل صالح
2-17-2-حقیقت ایمان و عمل صالح
2-17-3-رابطه ایمان و عمل صالح
2-17-4-آثار و فواید پیوند ایمان و عمل صالح
1)زدودن گناهان
2-عامل سعادت و رستگاری
3- محبت آفرینی و ایجاد دوستی
2-18- آیا ایمان بدون عمل ارزش دارد؟
12-19- عشق به اهل بیتعلیهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟
2-20- آیا هر سخن حقّى را باید بیان کرد؟
2-21- نتیجه:
2-1- مقدمه
حمد وسپاس فراوان خدایی را سزاوار است که توجه به او صفا بخش دلها و محرک تلاش انسانهاست . خدایی که تکیه گاه زندگی مومنان و روح بخش حیات آنهاست .خدایی که منزه است از هر تصوری که تصور کنندگان نسبت به او دارند و بزرگتر از آن است که در توصیف آید . خدایی که بر ما منت نهاد و از میان انسانها پیامبری مبعوث گردانید تا آیاتش را بر ما بخواند و ما را تزکیه و تعلیم دهد . خدایی که از سر لطف و رحمت ، برای هدایت بشر نوری فرستاد (قرآن ) که تبیان و بیانگر همه حقایق است و درمان و شفای همه دردهاست و هدایت برای متقین است . پروردگاری را سپاس می گوییم که همه آفریدگانش را بسوی تکامل به حرکت واداشت و ما را در صراط مستقیم خود رهنمون ساخت و همه پدیده ها را به سوی هدفشان راهنمایی کرد تا از تعالی و تکامل متناسب با آفرینش خود برخوردار شوند.در این تحقیق ما اولین وظیفه هر انسان را که عبارت از ایمان به ذات حضرت احدیت و قدرت لا یزال الهی است به همراه مرتب آن و اثراتش مورد بررسی قرار می دهیم و امید است همگان با بهره گیری از کتاب هدایتگر الهی (قرآن ) و معارف عمیق دینی و اسلامی که حاصل زحمات انبیاء و معصومین (علیهم السلام) بوده و از طریق عالمان و فقهای بزرگوار دینی به نسل کنونی منتقل شده ، در راه رضای حق تعالی قدم برداشته و از پویندگان راه حقیقت و بندگی خالق یکتا بوده باشیم ان شاءالله .
2-2- معنای لغوی ایمان
اصل اَمَنَ طمانینه و آرامش نفس است و از بین رفتن ترس و ایمان یعنی مطلق تصدیق.
تاج العروس ایمان را چنین تعریف کرده است: ایمان منحصرا بر اقرار به زبان اطلاق می شود و گاهی ایمان به معنی اظهار خضوع و نیز به معنی قبول شریعت و آنچه که پیامبر اکرم (ص) آورده و اعتقاد قلبی به آن است . پس کسی که بر این صفت باشد مومن و مسلمان است که ریب و شک در او راه ندارد و ایمان تصدیق و تهذیب است .
در معجم الفاظ قرآن ، ایمان این چنین تعریف می شود که ایمان گرایش قلبی و وابستگی فکری و اعتقادی و روانی به یک معبود به یک قلب حاکم و مرکز است به شکلی که انسان طبق آن عمل کند و به لوازم ایمان و تعهدات آن پایبند باشد بنابراین در این مفهوم ،باور نهفته است ،یعنی قبول یک مطلب به وضوح و روشنی به نحوی که دل را مسخّر کرده و روشن سازد و دل زنده به آن باور باشد. ایمان به مفهوم اذعان و تصدیق است در فرهتگ فارسی معین چنین آمده است :ایمان به معنی گرویدن ،عقیده داشتن ، ایمن کردن و بیم نداشتن است.
لغت نامه دهخدا می نویسد :امن ، ایمن شدن ، بی هراس شدن ، بی بیم شدن ، اعتماد کردن ، امین پنداشتن ، آرامش قلب مقابل خوف.
2-3- مفهوم اصطلاحی ایمان از دید صاحبنظران
اصطلاح کلامی و عرفانی ایمان به معنی گرویدن ، تصدیق ،شوق و اطمینان در مقابل کفر ، به معنی خضوع و تصدیق مطلق و ثبات فضیلت نیز آمده است بعضی از مشایخ گفته اند : «اَلایمانُ تَصدِیقٌ و اِعتِقادٌ وَ الاِسلامُ خُضوعٌ و اِنقِیادٌ».
عطار گوید: نور ایمان از بیاض روی اوست ظلمت کفر از سر موی اوست .
کاشانی می گوید : ایمان درست آن است که مومن در عقیده خود به درجه یقین می رسد و متفاوت است طایفه ای در دنیا به علم الیقین بدانند و عده ای عین الیقین و ایمان اصل یقین بود و علم الیقین و حق الیقین فروع آن است . ایمان در اصطلاح کلامی بر دو قسم است :
1- مستقر
2- مستودع
ایمان مستقر آن باشد که از ادله یقینیه بر مبنای اجتهاد و تحقیق حاصل شود . ایمان مستودع آن باشد که از ادله یقینی ماخوذ نباشد بلکه ناشی از ظن و گمان و تقلید است و ایمان در اصطلاح محدثین به مفهوم تشیع و اعتقاد به امامت ائمه اطهار می باشد .
2-4- متعلقات ایمان
منظور از متعلقات ایمان چیزهای است که باید به آن ایمان داشت تعداد زیادی از آیات قرآن در این باره می باشد از جمله :
ایمان به خدا : از دیگر مواردی است که باید یک
تعداد صفحه: 36
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
2-1- مقدمه
2-2- معنای لغوی ایمان
2-3- مفهوم اصطلاحی ایمان از دید صاحبنظران
2-4- متعلقات ایمان
ایمان به غیب
ایمان به خدا
ایمان به لقاء پروردگار
ایمان به آخرت:
ایمان به ملائکه
2-5- ارکان ایمان
2-6- نقش ایمان در زندگی
2-7- آثار و فایده های ایمان در زندگی فردی و اجتماعی
2-8- اقسام ایمان
2-9- مراتب ایمان در کنترل غرائز
2-10- عوامل سه گانه در حصول ایمان قلبی
2-10-1- تقید به ظواهر شرع
2-10-2- اجتناب از گناه
2-10-3- انجام مستحبات
2-11- مراتب ایمان قلبی
2-12قلب و پیوند آن با وحی
2-13- ایمان عامل تقرب به خدا
2-14-ریشه لغزشها
2-15-رابطه علم و ایمان
2-16-موانع ایمان
2-17-رابطه ایمان و عمل صالح
2-17-1-مفهوم ایمان و عمل صالح
2-17-2-حقیقت ایمان و عمل صالح
2-17-3-رابطه ایمان و عمل صالح
2-17-4-آثار و فواید پیوند ایمان و عمل صالح
1)زدودن گناهان
2-عامل سعادت و رستگاری
3- محبت آفرینی و ایجاد دوستی
2-18- آیا ایمان بدون عمل ارزش دارد؟
12-19- عشق به اهل بیتعلیهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟
2-20- آیا هر سخن حقّى را باید بیان کرد؟
2-21- نتیجه گیری
2-1- مقدمه
حمد وسپاس فراوان خدایی را سزاوار است که توجه به او صفا بخش دلها و محرک تلاش انسانهاست . خدایی که تکیه گاه زندگی مومنان و روح بخش حیات آنهاست .خدایی که منزه است از هر تصوری که تصور کنندگان نسبت به او دارند و بزرگتر از آن است که در توصیف آید . خدایی که بر ما منت نهاد و از میان انسانها پیامبری مبعوث گردانید تا آیاتش را بر ما بخواند و ما را تزکیه و تعلیم دهد . خدایی که از سر لطف و رحمت ، برای هدایت بشر نوری فرستاد (قرآن ) که تبیان و بیانگر همه حقایق است و درمان و شفای همه دردهاست و هدایت برای متقین است . پروردگاری را سپاس می گوییم که همه آفریدگانش را بسوی تکامل به حرکت واداشت و ما را در صراط مستقیم خود رهنمون ساخت و همه پدیده ها را به سوی هدفشان راهنمایی کرد تا از تعالی و تکامل متناسب با آفرینش خود برخوردار شوند.در این تحقیق ما اولین وظیفه هر انسان را که عبارت از ایمان به ذات حضرت احدیت و قدرت لا یزال الهی است به همراه مرتب آن و اثراتش مورد بررسی قرار می دهیم و امید است همگان با بهره گیری از کتاب هدایتگر الهی (قرآن ) و معارف عمیق دینی و اسلامی که حاصل زحمات انبیاء و معصومین (علیهم السلام) بوده و از طریق عالمان و فقهای بزرگوار دینی به نسل کنونی منتقل شده ، در راه رضای حق تعالی قدم برداشته و از پویندگان راه حقیقت و بندگی خالق یکتا بوده باشیم ان شاءالله .
2-2- معنای لغوی ایمان
اصل اَمَنَ طمانینه و آرامش نفس است و از بین رفتن ترس و ایمان یعنی مطلق تصدیق.
تاج العروس ایمان را چنین تعریف کرده است: ایمان منحصرا بر اقرار به زبان اطلاق می شود و گاهی ایمان به معنی اظهار خضوع و نیز به معنی قبول شریعت و آنچه که پیامبر اکرم (ص) آورده و اعتقاد قلبی به آن است . پس کسی که بر این صفت باشد مومن و مسلمان است که ریب و شک در او راه ندارد و ایمان تصدیق و تهذیب است .
در معجم الفاظ قرآن ، ایمان این چنین تعریف می شود که ایمان گرایش قلبی و وابستگی فکری و اعتقادی و روانی به یک معبود به یک قلب حاکم و مرکز است به شکلی که انسان طبق آن عمل کند و به لوازم ایمان و تعهدات آن پایبند باشد بنابراین در این مفهوم ،باور نهفته است ،یعنی قبول یک مطلب به وضوح و روشنی به نحوی که دل را مسخّر کرده و روشن سازد و دل زنده به آن باور باشد. ایمان به مفهوم اذعان و تصدیق است در فرهتگ فارسی معین چنین آمده است :ایمان به معنی گرویدن ،عقیده داشتن ، ایمن کردن و بیم نداشتن است.
لغت نامه دهخدا می نویسد :امن ، ایمن شدن ، بی هراس شدن ، بی بیم شدن ، اعتماد کردن ، امین پنداشتن ، آرامش قلب مقابل خوف.
2-3- مفهوم اصطلاحی ایمان از دید صاحبنظران
اصطلاح کلامی و عرفانی ایمان به معنی گرویدن ، تصدیق ،شوق و اطمینان در مقابل کفر ، به معنی خضوع و تصدیق مطلق و ثبات فضیلت نیز آمده است بعضی از مشایخ گفته اند : «اَلایمانُ تَصدِیقٌ و اِعتِقادٌ وَ الاِسلامُ خُضوعٌ و اِنقِیادٌ».
عطار گوید: نور ایمان از بیاض روی اوست ظلمت کفر از سر موی اوست کاشانی می گوید : ایمان درست آن است که مومن در عقیده خود به درجه یقین می رسد و متفاوت است طایفه ای در دنیا به علم الیقین بدانند و عده ای عین الیقین و ایمان اصل یقین بود و علم الیقین و حق الیقین فروع آن است . ایمان در اصطلاح کلامی بر دو قسم است :
1- مستقر
2- مستودع
ایمان مستقر آن باشد که از ادله یقینیه بر مبنای اجتهاد و تحقیق حاصل شود . ایمان مستودع آن باشد که از ادله یقینی ماخوذ نباشد بلکه ناشی از ظن و گمان و تقلید است و ایمان در اصطلاح محدثین به مفهوم تشیع و اعتقاد به امامت ائمه اطهار می باشد .
2-4- متعلقات ایمان
منظور از متعلقات ایمان چیزهای است که باید به آن ایمان داشت تعداد زیادی از آیات قرآن در این باره می باشد از جمله :
تعداد صفحه: 24
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
خداشناسی: درقرآن برای اثبات وجود خدا:
خداشناسی فطری
راه های خدا شناسی
شناساندن صحیح خداوند سبحان
والاتر از صفات پدیده ها
شناخت قدرت پروردگار
منابع
مقدمه
براهین اثبات خدا دارای سطوح گوناگونی هستند. برخی براهین مثل برهان حدوث و برهان نظم برای همه ی سطوح فکری قابل ارائه اند و نیاز چندانی به مقدّمات دیر فهم ندارند. لکن اینگونه براهین برای افراد شکّاک مناسب نیستند ؛ برخی دیگر از براهین نیز وجود دارند که مقدّمات آنها در حدّ متوسّطند مثل برهان حرکت و برهان فطرت یا برهان عشق و محبّب ؛ امّا برخی دیگر از براهین هم وجود دارند که مبتنی بر مقدّماتی دقیق و بسیار دیر فهمند مثل برهان وجوب و امکان و برهان صدّیقین. لذا نیاز است که قبل از ذکر براهین دقیق به اجمال ، مطالبی در مورد چیستی خدا گفته شود تا تصوّری روشن از خداوند به وجود آید ؛ و پس از آن دریابیم که براهین اقامه شده در صدد اثبات چه موجودی هستند.
خداشناسی درقرآن برای اثبات وجود خدا:
نخستین مسالهای که در بخش خداشناسی در قرآن مطرح میشود اینست که آیا درقرآن کریم برای اثبات وجود خدا استدلال شده استیا نه؟بسیاری از مفسران مخصوصا کسانی که قدمی در علم کلام برداشتهاند مثل فخر رازی، آیات زیادی از قرآن را (از جمله تقریبا تمام آیاتی که مشتمل بر آیات تکوینی الهی است) ناظر به اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی در آوردهاند که بازگشت اکثر آنها به «برهان نظم» است.در برابر ایشان دستهی دیگری از مفسران معتقدند که قرآن کریم وجود خدا را بینیاز از استدلال دانسته و در صدد اثبات آن بر نیامده است و براهینی که دستهی اول ادعا کردهاند یا در مقام اثبات توحید و نفی شرک استیا اینکه اساسا به صورت برهان در قرآن نیامده است، و این، مفسران هستند که پارهای از بیانات قرآنی را با ضمیمه کردن مقدمات دیگری به صورت برهان در آوردهاند.
البته داوری صحیح و مستند در این مورد، در گرو بررسی دقیق و گستردهایست که با این بحث فشرده سازگار نیست.اگر چه استدلال دستهی اول که بسیاری از آیات را دلیل دانستهاند، مخدوش است اما آنچه را به عنوان وجه جمع یا تقریب بین این دو قول میتوان گفت این است که ممکن است قرآن کریم مستقیما در صدد اثبات وجود خدا بر نیامده باشد یا وجود خدا را قریب به بدیهی و بی نیاز از استدلال میدانسته و یا با منکر قابل توجهی مواجه نبوده است و طرح کردن آن را که ممکن بود موجب وسوسه شود خلاف حکمت دانسته است، ولی به هر حال میتوان از بیانات قرآن استدلالهایی برای این مطلب به دست آورد و حتی بعید نیستخود قرآن هم به طور غیر مستقیم به این استدلالها توجه داشته باشد.مثلا منافاتی ندارد که آیهای مستقیما در صدد اثبات یگانگی خدا باشد ولی به طور غیر مستقیم، اصل وجود خدا را هم ثابت کند یا آیهای در مقام احتجاج با مشرکان یا منکران نبوت پیغمبر اسلام (ص) باشد ولی ضمنا مطلبی را بیان کند که مثبت وجود خدا هم باشد.
برای نمونه، آیهی (35) از سورهی «طور» را در نظر میگیریم که در مقام احتجاج با کفاریست که از ایمان به پیغمبر اکرم (ص) سرباز میزدند.این آیه سؤالاتی را به صورت «استفهام انکاری» مطرح میکند و از جمله میفرماید:
طور/35:ام خلقوا من غیر شیء ام هم الخالقون .
آیا آنان بدون خالق پدیدار شدهاند یا آنان خود خالق خویش هستند؟.
بدون شک این آیه صریحا در مقام اثبات وجود خدا نیست ولی ضمنا میتوان برهانی برای این مطلب از آن، استنباط کرد به این صورت که انسان یا باید بدون آفریننده وخود به خود به وجود آمده باشد و یا باید خود آفرینندهی خویش باشد و یا باید آفرینندهی دیگری داشته باشد.بطلان فرض اول و دوم روشن است و هیچ عاقلی نمیتواند آنها را بپذیرد، پس ناچار فرض سوم صحیح است و آن اینکه «آفریننده» دارد.
این استنباط، منوط به این است که مصداق «شیء» در آیهی شریفه «آفریننده» باشد.یعنی آیا این کافران بدون چیزی که آفرینندهی ایشان باشد آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهی خویشند؟بدیهی است که هیچکدام از این دو فرض صحیح نیست و پاسخ هر دو سؤال، منفی است، پس باید معتقد به وجود خدای آفریننده باشند.ولی دو احتمال دیگر نیز در بارهی مصداق «شیء» وجود دارد: یکی آنکه منظور از «شیء» مادهی قبلی باشد: (1) یعنی آیا ایشان بدون مادهی قبلی آفریده شدهاند؟دیگر آنکه منظور از آن «هدف و غایت» باشد یعنی آیا ایشان بیهدف آفریده شدهاند؟ولی ظاهرا هیچ یک از این دو احتمال با ذیل آیه، سازگار نیستیعنی با این سؤال که «آیا ایشان آفرینندهی خویشند؟» این مناسب نیست که «آیا ایشان بدون مادهی قبلی یا بدون هدف آفریده شدهاند؟» بلکه همسنگ چنان سؤلی این است که «آیا ایشان بدون آفریننده، آفریده شدهاند یا خودشان خود را آفریدهاند؟» و شاید نکتهی اینکه سؤالها عینا به همین صورت طرح نشده و مثلا گفته نشده است، الیس لهم خالق ام هم الخالقون این باشد که روی مخلوق بودن ایشان تکیه شود ( خلقوا) تا بطلان هر دو فرض روشنتر گردد.
بنابر این، اگر میبینیم قرآن کریم، موضوع وجود خدا را به صورت «مساله» مطرح نکرده و مستقیما در صدد استدلال برای آن بر نیامده است، الزاما چنین نیست که به طور غیر مستقیم و ضمنی هم به دلیل آن اشارهای نکرده باشد و یا دست کم نتوان از مطالب قرآنی، مقدماتی هم برای استدلال به دست آورد.
تعداد صفحه: 18
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
معنای شرک
اقسام شرک
شرک خفی
شرک جلی
شرک و توحید در مقام ذات
توحید و شرک در مقام صفات
توحید و شرک در افعال
توحید و شرک در اطاعت
توحید و شرک در عبادت
آثار شرک
حبط عمل
اضطراب و نگرانی
تزلزل در شخصیت
اختلاف و تفرقه در جامعه
خواری و ذلت در قیامت
معنای شرک
شرک در لغت به معنای شراکت، انبازی، کفر، ریا، پرستش معبودان و شریک قرار دادن برای خدا(5) و همین طور به معنای شریکی برای خدا در ملک و ربوبیت قرار دادن می باشد.
شرک در اصطلاح کم و بیش به معنای لغوی به کار رفته است به این معنا که برای خدای تبارک و تعالی شریک و انبازی قرار دهد و یا هم ردیف دانستن خالق و مخلوق در کنار هم به طوری که خالق و مخلوق را مساوی قرار دهد. از امام باقر(صلوات الله علیه) درباره ی کمترین مرتبه ی شرک پرسیده شد، فرمودند: کمترین مرتبه ی شرک این است که کسی به هسته ی میوه بگوید این یک ریگ است و به ریگ بگوید این یک هسته است و به این حرف خود هم معتقد و پایبند باشد.(7) چیزی که مهم است دانستن معنای شرک و مراتب و اقسام آن می باشد تا اینکه از جمیع مراتب آن پرهیز شود. چنان که پروردگار عالم در قرآن مجید می فرماید: «و اعبدوا الله و لا تشرکو به شیئا ...»(8) خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید.
اقسام شرک
مشرک در مقابل موحد و ضد آن است؛ همان طور که توحید که اولین اصل و رکن دین است دارای مراتبی است، شرک هم دارای مراتب و اقسامی می باشد:
شرک خفی
به معنای پنهان و پوشیده است و در همین زمینه است روایت امام جعفر صادق(صلوات الله علیه) که می فرماید: «ان الشرک اخفی من دبیب النم و قال منه تحویل الخاتم لیذکر الحاجه و شبه هذا»(9) همانا شرک ناپیداتر از حرکت مورچه است و جابجا کردن انگشتر برای یادآوری کاری و امثال آن از شمار شرک (خفی) است. و همین طور از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند: «ای مردم! از شرک دوری کنید، که آن نامحسوس تر از حرکت مورچه است.»
پس فرمودند: شاید کسی بخواهد بپرسد، ای رسول خدا از شرکی که ناپیداتر از حرکت مورچه است چگونه دوری کنیم؟ بگویید: بار خدایا از شرک آگاهانه به تو پناه می بریم و از شرک ناگاهانه از تو آمرزش می طلبیم.(10) از گناهانی که جزء شرک خفی به شمار می رود، ریا و سمعه می باشد همانگونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بیشترین نگرانی من برای شما شرک کوچک است، عرض کردند: ای رسول خدا شرک کوچک چیست؟ فرمودند: ریا(11) . ریا به این معناست که انسان عبادت خدا را برای خشنودی مخلوق او انجام دهد و یا هدف او از عبادت هم خدا و هم خلق خدا باشد، خواه واجب مانند: نماز، روزه و ... و خواه مستحب مانند احسان به مردم یا صدقه ... باشد. در هر صورت عبادت اگر خالصاً برای خدا نباشد ریا محسوب می شود و عمل ریا کار شرک و باطل و ضایع است و نفس ریا نیز یک عمل حرام است.(12)
و برای معلوم شدن اینکه ریا شرک خفی به شمار می رود چند روایت دیگر از حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) می آوریم از جمله قول امام باقر(صلوات الله علیه) که فرمودند: «از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی آیه ی «فمن کان یرجوا ...» سوال شد، حضرت فرمودند: هرکس که برای چشم مردم نماز گزارد، مشرک است ... و هرکه یکی از فرمان های خدا را برای خودنمایی به مردم به جای آورد مشرک است(13) و از جمله قول امام صادق(صلوات الله علیه) که می فرمایند: هرگونه ریایی شرک است هرکه به خاطر مردم کار کند پاداشش به عهده ی مردم می باشد. »(14)
از جمله شرک های خفی شرک اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و همچنین مجوس بنابر قول جمعی از محققین و شهادت روایات بر اینکه آن ها را نیز پیغمبری بوده و کتاب آسمانی داشته اند و از میانشان برداشته شده است.
شرک جلی
شرک جلی یا بزرگ هم گفته می شود که صنف های مشرکین همه از انواع شرک جلی است مثلاً بت پرستان که بت ها را پرستش می کنند و بعضی ها که ماه و ستاره و آفتاب و ... را پرستش می کنند همه شرک جلی محسوب می شود مراتب و اقسام شرک جلی از این قرار است (البته در بعضی از این اقسام شاید بتوان گفت که شرک خفی هم هست