اشاره:
آیا شما به فرزند دلبند خود میآموزید که ادب واقعی چیست؟
مادری میگوید وقتی سخن از کودکان بیادب به میان میآید، خاطرهای برای من تداعی میشود:
در تابستان گذشته برای چند روز استراحت به یکی از شهرهای خوش آب و هوا رفته بودیم. در این شهر، سینمای کوچکی بود که هر شب فیلمهای متفاوتی نشان میداد. قبل از رفتن به سینما من و همسرم تا آنجا که میتوانستیم کودک سه سالهمان را آموزش میدادیم تا دو ساعت در آنجا ساکت بنشیند و بدون مزاحمت برای اطرافیان فیلم را تماشا کند. خوشبختانه او هم غیر از اینکه گاهگاهی سرش را در گوش ما گذاشته و سوالی میکرد، تمام مدت ساکت و بیصدا مینشست. اما متاسفانه دو کودک که صندلیهایشان در ردیف ما بود، نه تنها با داد و فریاد و صدای بلند با یکدیگر صحبت میکردند بلکه مرتب از جای خود بلند شده و در سالن سینما به رفت و آمد مشغول بودند. در چند شب متوالی که ما برای تماشای فیلم میرفتیم، حتی یکبار هم پدر یا مادری با آنها ندیدیم تا اینکه بالاخره یک روز در نهارخوری پلاژ، بچهها را با پدر و مادرشان سر میز غذا دیدیم. من به طرف آنها رفتم و خیلی مودبانه گفتم: بچههای شما شبها با رفت و آمد در سینما آرامش و سکوت آنجا را به هم میزنند و نمیگذارند ما بتوانیم به آرامی فیلم را تماشا کنیم. ممکن است خواهش کنم اگر به تماشای فیلم علاقهای ندارند آنها را به سینما نفرستید؟
پدر بچهها درحالیکه خونسردانه مرا نگاه میکرد گفت: ما به اینجا آمدهایم تا بچههایمان از مزایا و امکانات محیط استفاده کنند. بنابراین آزادند به هر کجا که دلشان میخواهد بروند و هر کاری که دوست دارند بکنند.