بن ما یه های محلی ریشه نژادی ، قومی قبیله ای دارند و بسته به شرایط زمانی و مکانی تغییر پذیرند. زیرا قدرت انتقال معانی و مفاهیم تجربی ـ زیستی (برای بیان فکری خاص) که از عادات و رسوم، نام ها و گویش ها، و فرهنگ عامه اخذ و استخراج شده، را دارند.
مقیاس های محلی فکر ی احتمال دارد در ابعاد وسیع تر گسترش بیابد و مفهوم تازه ای بگیرد، همچنین امکان دارد در سطح یک واژه و یا عنصر تشخص یافته محلی در اثر باقی بماند؛ و تنها نشاندهنده ی وابستگی فرهنگی شاعر به زادگاه و پدیده های پیرامونی باشد.
بی تردید، همذات پنداری در یک فرآیند نوستالوژیک عادی تر و طبیعی تر می نماید، و باعث مانایی و حیات بن مایه های محلی می گردد. قبل از پرداختن به بن مایه های محلی در نیما که موضوع این مقاله است، شاید لازم باشد تفاوت های درونی و ماهوی آن با موتیو یا موتیف را بررسی و بیان نماییم.
11 صفحه
قابل ویرایش
« فهرست مطالب »
عنـــــــوان
صفحه
مقدمه
1
دوران تحصیلی
2
والدین و انساب
2
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی
2
نحصیلات رسمی و حرفه ای
3
خاطرات و وقایع تحصیل
3
خم دوره ای ها و همکاران
4
وقایع میانسالی
4
مشاغل و سمتهای مورد تصدی
5
فعالیتهای آموزشی
6
آرا و گرایش های خاص
6
کتاب شناسی
7
اشعار
7
آثار تحقیقی ، نامه ها و یادداشت ها
8
سایر آثار
8
زمان و علت فوت
8
شعر ...
9
قسمتی از وصیت نامه
9
نتیجه گیری
10
منابع
11
معرفی :
اقدام پژوهی چگونه توانستم مشکل عدم کنترل ادرار را در دانش آموزم نیما برطرف نمایم ؟
– بصورت ورد و قابل ویرایش
– تعداد صفحات 23 صفحه
توصیف وضع موجود:
اینجانب … دارای ..… سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش می باشم .و هم اکنون در آموزشگاه .. .. به عنوان … مشغول فعالیت هستم. در کلاس من … نفر دانش آموز وجود دارد که از آن میان .. نفر اوتیسم .. نفر فلج مغزی و یک نفر عقب مانده و بیش فعال می باشند. دانش آموز مورد نظر بنده نیما بود که بیماری اوتیسم داشت او وقتی می خواست با من و یا همکارانم صحبت کند، هول و دستپاچه و دچار اضطراب و استرس می گردد طوری که دچار لکنت زبان و (مِن و مِن کردن) می شد و دستانش شروع به لرزیدن می کرد و نمی توانست به خوبی صحبت کند و کنترل ادرارش را از دست می داد. این وضعیت موجب نگرانی و ناراحتی من شده است. با خود فکر کردم که چرا نیما این حالت را دارد و مشکل او چیست، در صورتی که معلم سخت گیری نیستم و نمی توانم بگویم که بچه ها از من می ترسند.مادر نیما هر روز مجبور بود به مدرسه بیاید به دلیل اینکه نیما هر نیم ساعت یکبار کنترلش را از دست می داد . او می بایست نیما را مرتب تمیز می کرد و لباس های وی را عوض می نمود . ولی زمانی که نیما حضور مادرش را در کنارش احساس می کرد این اختلال در او کمتر نمود داشت. این موضوع مرا براین داشت که بتوانم مسئله نیما را به شکل مطلوب حل نمایم.