ارزان ترین قیمت ممکن
نیایش امام سجاد علیه السلام در وداع از ماه مبارک رمضان
بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست وآنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مىیابد،اشعههایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم(ص) تا معصومچهاردهم(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان رابهرهمند ساخته است. اگر غیر از این بود، مىبایست علوم آنهامقطعى و زودگذر باشد و جز درعصر خویش کاربردى آن هم در همهزمینهها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد باشخصیتهاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد. جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته وتنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق(ع) اشارهدارد. نقل به مضمون مىکنیم.
روزى امام صادق(ع) به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندىکنار خلیفه نشسته بود. او کتابهایى که در موضوع «علم طب»نگاشته شده بود را براى خلیفه مىخواند تا ضمن سرگرم ساختن اوبر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق(ع) درگوشهى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت ازچهره حضرت مىبارید.مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتابهافارغ شد، نگاهاش به امام صادق(ع) دوخته شد. لحظاتى مشغولتماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاهاشرا به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست: این مرد کیست؟ او عالم آل محمد(ص) است. آیا میل دارد از اندوختههاى علمى من بهرهمند گردد؟ نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود: نه! طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید: چرا؟ چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم. چه چیز در اختیار دارى؟
گرمى را با سردى معالجه مىکنم و سردى را با گرمى، رطوبت رابا خشکى درمان مىکنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبراسلام(ص) فرموده به کار مىبندم و نتیجه کار را به خداوند وامىگذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله(ص) اشاره کرده، افزود: «معده خانههربیمارى و پرهیز، سر هردرمان است.»
امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجری قمری به دست ولید بن عبدالملک به شهادت رسید. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.
امام سجاد علیه السلام در اوضاع ناگوار اجتماعی آن روز که ارزش های دینی دست خوش تغییر و تحریف امویان قرار گرفته بود، مهمترین کار خویش را در زمینه برقراری پیوند مردم با خدا، با دعا آغاز کرد.
چنین بود که مردم تحت تأثیر رو حیات آن حضرت قرار گرفتند و شیفته مرام و روش او شدند و بسیاری از طالبان علم و دانش در مسلک راویان حدیث او در آمدند و از سرچشمه زلال دانش وی که برخاسته از علوم رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علیه السلام بود، بهره ها جستند.
تعداد صفحه: 11
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
تعالی شخصیت معنوی انسان، از والاترین و مقدس ترین اهداف پیشوایان دین بوده است. آنان با تحمل مشقت های بسیار در این مسیر، تمامی همّ خویش را بر آن گذاشتند تا اخلاق نیک را با شیوه های رفتاری و گفتاری خویش به آدمی بیاموزند واو را از زشتی ها به دور داشته، متوجه حقیقت والای انسانی و ارزش سترگش کنند. در این میان نقش برجسته امام مجتبی(علیه السلام) بسیار چشم گیر جلوه می نماید. از این رو، برآن شدیم که با تأملی کوتاه در رفتارهای اجتماعی امام مجتبی(علیه السلام) دریچه ای به بی کران سجایای اخلاقی آن امام همام بگشاییم.
مهربانی و مهرورزی
مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز امام مجتبی(علیه السلام) بود. اَنس می گوید: روزی در محضر امام بودم که یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن گل را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی به او فرمود: «برو، تو آزادی!» من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا! این کنیز تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد. آن گاه شما او را آزاد می کنید؟!» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است هرکس به شما مهربانی کرد، دو برابر او را پاسخ گویید». (نساء/ 86) سپس فرمود: «پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی اش بود».1
امام، همواره، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت. حتی پاسخ او در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود. هم چنان که نوشته اند، امام گوسفند زیبایی داشت که به او علاقه نشان می داد. روزی دید گوسفند در گوشه ای افتاده و ناله می کند. جلوتر رفت و دید که پای آن را شکسته اند. امام از غلامش پرسید: «چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟». غلام گفت: «من شکسته ام». حضرت فرمود: «چرا چنین کردی؟» گفت: «برای این که تو را ناراحت کنم». امام با تبسّمی دلنشین فرمود: «ولی من در عوض، تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد».2 هم چنین آورده اند، روزی امام مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت ایستاد. حضرت هر لقمه ای که می خوردند، یک لقمه نیز جلوی آن می انداختند. مردی گفت: «یا بن رسول الله! اجازه دهید این حیوان را دور کنم». امام فرمود: «نه، رهایش کنید! من از خدا شرم می کنم که جانداری به غذا خوردن من نگاه کند و من به او غذا ندهم».3
ایثار و گذشت
امام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ظلم و ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد.
نوشته اند در همسایگی امام، خانواده ای یهودی می زیستند. دیوار خانه یهودی شکافی پیدا کرده بود و رطوبت نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. فرد یهودی نیز از این جریان آگاهی نداشت تا این که روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه امام آمد و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس گردد. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد امام آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از این که در این مدت، امام سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد. امام برای این که او بیش تر شرمنده نشود فرمود: «از جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش رفت، دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام در آورد.4
هم چنین داستان مشهوری است که درباره گذشت امام از بی ادبی مردی شامی است که مرد با دیدن آن همه گذشت و مهربانی، گزیری جز اشک شرمساری ندیده و از آن پس، از بهترین دوستداران آن خاندان گردید.5
گستره گذشت و مهرورزی امام، آن قدر پردامنه بود که قاتل او را هم در برگرفت. چنان که «عمر بن اسحاق» می گوید: من و حسین(علیه السلام) در لحظه شهادت، نزد امام مجتبی(علیه السلام) بودیم که فرمود: «بارها به من زهر داده اند، ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار جگرم را قطعه قطعه کرده است». حسین(علیه السلام) با ناراحتی پرسید: «چه کسی شما را زهر داده است؟» فرمود: «از او چه می خواهی؟ می خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که به خاطر من، بی گناهی گرفتار شود».6
میهمان نوازی
امام همواره در پذیرایی از میهمان تلاش جدی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد که حتی آنان را نمی شناخت. به ویژه، به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت. آنان را به خانه خود می برد و به گرمی پذیرایی می کرد و به آن ها لباس و مال می بخشید.7
در سفری که امام حسن(علیه السلام) به همراه امام حسین(علیه السلام) و عبدالله بن جعفر به حج می رفتند، شتری که بار آذوقه بر آن بود، گم شد و.................................
تعداد صفحه: 19
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
چکیده
کلمات کلیدی
مقدمه
1-اقتصاد خانواده
تامین هزینه زندگی
تعدیل ومیانه روی در مصرف
رابطه گناه و درآمد
2-مدیریت خانه
3- در ارتباط با همسر
چگونگی رفتار با همسر
روابط اجتماعی آنان
غیرت ورزی
غیرت نابجا ممنوع
محدوده ی اختیارات زن
خوش رویی با همسر
کمک به همسر
تقسیم کار با همسر
عدالت بین همسران
هدیه برای خانواده
منابع
پی نوشت ها
چکیده
این نوشتار مجموعه ی کوچکی از رفتار و گفتار حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره ی اخلاق خانوادگی است که درآن ابتدا به اقتصاد و مدیریت منزل پرداخته شده و سپس به رفتار وگفتار ایشان دررابطه با همسر اشاره گردیده است.
کلمات کلیدی
اخلاق خانوادگی، همسرداری، کار در منزل.
مقدمه
اخلاق خانوادگی مبحثی است که بسیار کم به آن پرداخته می شود در حالیکه جایگاهی عالی ومهم دارد و می تواند گر ه گشای بسیاری ازمشکلات تربیتی و اخلاقی افراد خانواده به خصوص فرزندان باشد از آن جهت که والدین اولین الگو و معلّم فرزندان می باشند و فرزندان اخلاق و رفتار آن ها را الگوبرداری می کنند بنابراین والدین می توانند درآن ها بسیار تأثیرگذار باشند. طبیعی است تربیت نیکو واخلاق شایسته و اسلامی یکی از نیازهای واقعی است که هم اینک جامعه مذهبی ما به آن بسیار محتاج است.
در زمینه ی اخلاق خانوادگی بهترین الگو برای افراد ائمه اطهار علیهم السلام علی الخصوص امیرمؤمنان علی علیه السلام هستند که سعی گردیده است در اینجا نمونه ی کوچکی از آن به خواننده ی محترم ارائه گردد.
1-اقتصاد خانواده
تامین هزینه زندگی
یکی از اصول مهم در مدیریت منزل، تامین هزینه ی زندگی است. مرد باید با کار و تلاش فراوان نیازهای اقتصادی خانواده را برطرف سازد تا سربار جامعه نگردند.حضرت امیرمومنان علی علیه السلام باکار و تلاش و حفرچاه و درختکاری و احداث باغ در منطقه ی ینبع در اطراف مدینه توانست سرمایه ی فراوانی بدست بیاورد؛ هزار برده آزاد کند و برای عمه ها و خاله های خود خانه بخرد و زنان و فرزندان خود را آبرومندانه اداره کند، که وصیت نامه ی حضرت به عنوان نامه ی 24 نهج البلاغه در تاریخ ثبت گردیده است در آن دستور العمل اقتصادی برای اداره ی زنان و فرزندان خود تاکید می کند که درخت ها و زمین ها را نفروشند بلکه با درآمد سالانه ی آن نیازهای اقتصادی خانواده آن حضرت را برطرف سازند[1
تعدیل ومیانه روی در مصرف
اعتدال و میانه روی در هر کاری مقبول و پسندیده است ومیانه روی در در امر اقتصاد و خرج کردن درآمدهای خانواده می تواند راحتی و آسایش طولانی تری را برای خانواده به ارمغان بیاورد. دراهمیت اعتدال و میانه روی همین بس که حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام درلحظات پایان عمرگرانقدر خود به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام ، او را به میانه روی درزندگی سفارش می کند؛
حدثنا أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان فی شهر رمضان سنة تسع و أربعمائة... قال حدثنی الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، قالَ لمّا حَضَرَت وَالِدی الوَفَاة أَقبَلَ یُوصِی، فَقَالًَ هَذَا مَا أَوصَى بِهِ عَلی بنِ أبِی طَالِب أخُومُحَمَد رَسُولُ الله صَلََّى الله علیه و آله وَ ابنَ عَمِّهِ وَ صَاحِبِهِ ... وَ اقتَصِد یَا بُنَیَّ فِی مَعیشَتِک[2]... .
ترجمه : ... این آن چیزی است که علی بن ابیطالب برادر رسول خدا وپسر عمویش و همنشینش وصیت می کند ... پسر جانم در زندگانى راه اعتدال و میانه روى را پیش گیر... .
حضرت امیر در جای دیگر در بیان اکتفا کردن به قدر ضرورت اینگونه اشاره می کنند؛ خطبةٌ لأمیر المؤمنین علی علیه السلام: ... مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَة[3]... ترجمه: ...هر که به کفایت گذران زندگى بسنده کند آسایش خود راپا بر جا کرده است... .
گاهی حضرت امیر درمواقع بی پولی رویه ای بکار می بردند که معمولاً بسیاری از مردم آنگونه عمل نمی کنند آنهم صبر کردن تا زمانیکه پولی بدست ایشان برسد در حالیکه افراد معمولاً با قرض کردن ویا خرید نسیه مانند ایشان عمل نمی کنند، نمونه ای از عمل حضرت اینگونه نقل گردیده است؛
رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام اِجتَازَ بِقَصَّابٍ وَ عِندَهُ لَحمٌ سَمینٌ فَقَالَ یَا أَمیرَالمُؤمِنیِن هَذَا اللَّحم سَمینٌ اِشتَر مِنهُ فَقَالَ لَهُ لَیسَ الثَّمَن حَاضِرًا فَقَالَ أَنَا أَصبِرُ یَا أَمیرَالمُؤمِنینَ فَقَالَ لَهُ أَنَا أَصبَرُ عَنِ اللَّحمِ[4]
ترجمه: روایت شده است روزی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام از مقابل قصابی عبور می کردند، قصاب به حضرت عرض می کند: ای امیرمؤمنان گوشت خوبی است از آن بخرید اما حضرت می فرمایند: پولی برای خرید ندارم قصاب عرض می کند من برای گرفتن پولش صبر می کنم. حضرت می فرمایند: من در برابر خوردن گشت صبر می کنم.
رابطه گناه و درآمد
خانواده ها سعی می کنند تا راهی برای افزایش درآمدهای خود پیدا کنند اما گاهی نیز مسائلی پیش می آید که باعث می شود درآمدخانوار کَم شود. این در حالی استکه معمولاً افراد دلیل این اتفاقات را نمی دانند اما حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام دلیل آن را وجود گناهان معرفی می کنند؛
قَالَ اَمیِرُالمُومِنین عَلی عَلیه السلام: ...تُوقُوا الذُّنُوبَ فَمَا مِن بَلیَّةٍ وَلانَقصِ رِزقٍ إِلّا بِذَنب ... قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ[5]...
ترجمه: خود را از گناهان دور کنید زیرا هیچ بلا و هیچ کم شدن رزق و روزی نیست مگر بخاطر گناهان ... خداوند متعال می فرماید: هر مصیبتى به شما می رسد، به خاطر کارهایى است که کرده اید. و خدا بسیارى از گناهان را عفو مى کند[6].
2-مدیریت خانه
در اینکه مدیریت منزل با چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد اما طبق فرموده ی حضرت امیر مدیریت منزل با مرد است؛
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَةٌ فَهُوَ مَلْعُونٌ [7]ترجمه: هر کس که امورش را زنی بگرداند و مدیریت کند ملعون است.
طبیعی است مراد حضرت کسانی نیستند که کسی را غیر از همسر خود ندارند و خودشان بدلایل مختلف قادر به کسب درآمد ومدیریت منزل نمی باشند مانند افراد بیمار.
3- در ارتباط با همسر
چگونگی رفتار با همسر
قرآن: وعاشروهنّ بالمعروف «نساء18» ترجمه: با زنان به نیکویی زندگی کنید.
روابط اجتماعی آنان
از آنجایی که مرد مسئولیت هدایت خانواده را به عهده دارد بنابراین باید مواظب رفت وآمدهای همسر خود نیز باشد تا مبادا در رفت و آمدهای خود دچار وسوسه های شیطان شده و از راه به در شود؛ حضرت امیر در یک دستور العمل اخلاقی، اجتماعی خطاب......................
برای دیدن تصویر در سایز بزرگتر
روی تصویر کلیک راست نموده و گزینه view image را بزنید
برای دیدن تصویر در سایز بزرگتر
روی تصویر کلیک راست نموده و گزینه view image را بزنید
تعداد صفحه: 16
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
چکیده
کلیدواژه
مقدمه
تعریف رضا
علت تسمیه حضرت رضا علیه السلام به این نام
تحلیل عرفانی مقام رضا
تجلی نام رضا در زندگی امام:
فهرست منابع
چکیده
مقام رضا از بالاترین مقامات عرفانی است. تحصیل این مقام میدان وسیعی دارد که همه انسان ها حتی معصومین در آن امکان پیشروی دارند. امام معصوم در نظام هستی وسیله ی رسیدن به این مقام است. رضا برای خواص از نخستین مراحل سلوک و برای عوام از دشوارترین آنهاست. مرتبه ی رضا از ثمرات محبت و نتیجه ی آن صفت است. امام رضا (علیه السلام) در این صفت سرآمد و شاخصه ی سایر امامان بودند.
کلیدواژه: امام رضا (علیه السلام)، مقام رضا، مقام رضوان، تحلیل عرفانی.
مقدمه
مقام رضا در عرفان و اخلاق اسلامی از بالاترین مقامات است که در آثار مختلف روایی، اخلاقی و عرفانی از آن بحث شده است. این اصطلاح ریشه در قرآن کریم و اسمای الهی دارد و خداوند خود را بدین لقب و صفت ستوده و از آن به رضوان تعبیر کرده است. (توبه: 72) این گفتار به اجمال در پی تبیین این مطلب است که مقام رضا و رضوانِ امام رضا (علیه السلام) یعنی چه و ابعاد آن کدام است و دیگر اینکه چرا حضرت به این نام ملقب شده و وجه تسمیه امام رضا (علیه السلام) به این نام از منظر عرفانی چیست؟
تعریف رضا
از اصطلاح «رضا» تعاریف و دسته بندی های مختلفی صورت گرفته است، رضا در لغت به معنای خشنودی و رضایت است (مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ج2، ص80) که مقابل سخط است. (قاموس القران، قریشی، ج3، ص104) از نگاه عرفا برای این مقام تعاریف متعددی مطرح شده است. از نظر برخی رضا عبارت از است رفع کراهت و استحلای مرارت احکام قضا که بعد از عبور از منزل توکل است و نهایت مقام سالکان است. (کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص399) بعضی رضا را خشنودی بنده از خداوند و مقدرات او می دانند و معتقدند مقام رضا فوق مقام تسلیم دون مقام فنا است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، خمینی، ص162)
برخی بر این باورند که رضا بیرون کردن کراهت است از دل تا دردی جز شادمانی نباشد. (ترجمه رساله ی قشیریه، فروزانفر، ص 298-295؛ عرفان نظری، یثربی، ص481) در نزد متصوفه هیچ صفتی نیکوتر از رضا در همه ی احوال نیست، چنان که بر هیچ چیز اعتراض نکند و پیوسته راضی باشد. (مناقب الصوفیة، عبادی، ص 111-113) این مقام از آن جهت که مفتاح مغالق ابواب باقی مقامات است و اشقّ منازل سالکان راه است، موسوم به باب الله الاعظم شده است (شرح گلشن راز، لاهیجی، ص277) و به دلیل نبودن کراهت به بهشت تشبیه شده است.
هرچه در این مقام برای سالک پیش آید سالک به آن راضی است. به همین دلیل گویند هر کس نسبت به واردات و نزول حوادث ابراز کراهتی ننمود، باید بداند به مقام شامخ رضا قدم گذارده است.» (منازل السائرین، انصاری، ص 204-209) هر یک از امامان دوازده گانه با وجود برخورداری از کمالات و فضایل اخلاقی در حد کامل و تمام، به نوعی بیانگر تجلی یکی از اسماء و صفات الهی بوده و بیش از دیگران در ظهور آن صفت درخشیده اند. در واقع نام های همه ائمه بازگو کننده یک سلسله واقعیاتی متناسب با شخصیت آنها بوده است.
تعداد صفحه: 11
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
حضرت سلیمان یکی از پیامبران عظیم الشان بنی اسرائیل است
که از نظر مقامات مادی و معنوی، در تـــاریخ پیامبران بی نظیر
میباشد. نام وی در قــــرآن کریم 16 مرتبه در سوره های بقره،
نسا، انعام، انبیا، نمل، سبا و ص آمده است. او از مقربان درگــاه
الهی و بسیار شکرگزار خدا بود. مردی عالم و دانشمند که عـــلم
حکمت و قضاوت را به خوبی میدانست. او وارث همه مقامات حضرت داود علیه السلام، پدر خود است.
سلیمان از نوجوانی کاردان و لایق و نبوغ در او مشهود بود، بطوریکه میتوانست به درستی قضاوت و داوری کند و چون این شایستگی و وارستگی برای همه و مخصوصا پدرش، محرز و آشکار بود، لذا داود علیه السلام در آخر عمر خود، او را که سیزده سال بیشتر نداشت، به فرمان خداوند، به خلافت و جانشینی خود معین کرد. از این رو، حضرت سلیمان، مانند پدرش، هم به مقام نبوت و هم به مقام سلطنت و پادشاهی رسید. او پس از رسیدن به چنین مقامی، از خداوند خواست که حشمت و جاه و جلالی به او بدهد که تا آن زمان به کسی نداده باشد. خداوند هم دعای او را مستجاب کرد و نعمات و موهبات زیادی به او داد. باد را مسخر او کرده بود که به فرمانش، حرکت میکرد. گاهی به صورت توفنده و شدید و گاهی به صورت آرام و ملایم. جن و گروهی از شیاطین جزو کارگران او و تحت اختیارش بودند. علم منطق الطیر داشت که زبان همه حیوانات را می فهمید و مرغان همه زیر فرمان او بودند. در همین زمینه، می توان به ماجرای گفتگوی هدهد با وی و ماجرای دیدار حضرت سلیمان علیه السلام با بلقیس اشاره کرد.
متاسفانه در احوالات این پیامبر بزرگوار و تاریخ زندگیش، افسانه ها و خرافاتی گفته شده و نسبت های ناروا هم به او داده اند. ولی همه اینها اسرائیلیات و دروغ محض است. همچنانکه در مورد پدرش،حضرت داود هم چنین بود. این پیامبر خدا در دوران زندگیش، شهر بیت المقدس را با کمک جنیان و شیاطین بنا کرد و برای آن دوازده قلعه ساخت و بعد از اتمام آن شهر، ساختمان مسجد الاقصی را با سنگهای سفید و زرد و سبز بنا نمود و ستونهای آنرا از مرمر بلورین و با انواع جواهرات، مزین کرد. به غیر از این بناها، معابد و حوض های سنگی و ساختمان های مهم دیگری هم ساخت. قصر سلطنتی او که از چوبهای گرانبها و مزین به طلا و مرصع و جواهر، فراهم شده بود بسیار زیبا و باشکوه بود. هم اکنون آثار بعضی از این بناها، مانند «معبد هیکل سلیمان» در فلسطین هنوز هم هست و گردشگران و توریست ها برای دیدن آن آثار شگفت انگیز به آنجا میروند.
خداوند به او منطق الطیّر و زبان فهم حیوانات را ارزانی فرمود و او با هدهد و مورچه سخن میگفت. داستان هدهد و سلیمان و سلیمان و مور در قرآن ذکر شده است. همچنین از قضاوت خردمندانه او درباره از بین رفتن علفهای تاکستان مردی از بنی اسرائیل به وسیله گوسفندان مردی دیگر، سخن به میان آمده است.( قضاوت سلیمان ). میگویند وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بسته بود و بسیاری از کارها را با آن سامان میبخشید. در تاریخ و ادبیات از انگشتر سلیمان سخن های زیادی گفته شده است .