از دیرباز مدیریت راهبردی در قلمرو کوششهای دولتی گام نهاده است. سازمانهای دولتی نیز در پی سازمانهای بازرگانی و صنعتی، به مدیریت راهبردی که برنامه ریزی راهبردی جزیی عمده از آن است روی آورده اند.
از دیرباز مدیریت راهبردی در قلمرو کوششهای دولتی گام نهاده است. سازمانهای دولتی نیز در پی سازمانهای بازرگانی و صنعتی، به مدیریت راهبردی که برنامه ریزی راهبردی جزیی عمده از آن است روی آورده اند. برنامه ریزی راهبردی که در حقیقت یک فراگرد عقلانی برنامه ریزی است، در مهمترین کاربرد خود بر رؤیایی «آرمانی» استوار است که برای دستیابی به آن چاره ای جز بهره گیری درست از همه منابع انسانی و بسیج همه تواناییهای آنان ندارد. شماری از تحلیلگران دانشمند، بر اهمیت منابع انسانی در جامعه و اقتصاد فرا صنعتی متکی بر دانش و اطلاعات تأکید ویژه نهاده اند. آگاهی از نقش راهبردی منابع انسانی بر نوشته های مدیریت در جوامع و سازمانهایی که به دوران فرا صنعتی گام نهاده اند، نفوذ کرده است. بر این پایه مدیریت امور کارکنان از وضع سنتی خود که به نام کارگزینی خوانده می شد به حالتی راهبردی دگرگونه شده و به نام نظام مدیریت منابع انسانی درآمده است.
در نظامهای فراصنعتی پیوند میان نیروی انسانی با تولید و بهره وری دگرگونگی یافته است. در جایی که فرآورده های پایانی به تراز بالایی از پیچیدگی رسیده و خدمات بر پایه دانش و آگاهی پیشرفته استوار شده است، انسان در درون سازمانها به صورت درون داد سرنوشت ساز در آمده است. مفهوم این سخن آن است که بهره وری به گونه ای فزاینده پی آمدی از آگاهی، مهارتها، و تواناییهای مغز پرورش یافته شده است. و در همین معنی بهره وری با ارزش افزوده انسان در نظام برابر گشته است. با توجه به چنین تحولی می توان گفت و پذیرفت که بیگمان انسان بزرگترین سرمایه است. انسان یک هستی با ظرفیت نامحدود است. توانایی وی برای آفریدن، رشد کردن، تولید و ساخت بسیار فراتر از آن است که تاکنون شناخته شده است. مغز انسان مهم ترین اندام بدن او است. به گفته متخصصان عصب شناسی مغز فرمانده اصلی و نیروی هادی در پس همه کنشها است. مغز جایگاه اندیشه و وجدان و آگاهی و سرچشمه نوآفرینی است که پایندگی و بقای همراه با پیشرفت انسان را شدنی ساخته است. انسان هر چه در گذشته بوده است و هر چه در آینده خواهد بود، پی آمد کوششهای مغز خویش است.
بر این اساس شاید گزافه نباشد اگر گفته شود که «این براستی مغز است که انسان را انسان می سازد.» «مغز انسانی از راه انگیزش مثبت به کار آفریننده تر برانگیخته می شود و کار مایه یگانه ای فراهم می آورد که به کلی با کاربرد کار مایه مادی در یک دستگاه تفاوت دارد. دستگاه یک ظرفیت حساب شده دارد که فراتر از آن کار نخواهد کرد. حتی اگر کار مایه اضافی به آن داده شود، ولی انسان می تواند از راه اندیشه های بهتر به اندازه های نامعین تولید کند و پدید آورد.» ۱ با همه اهمیتی که مغز انسان دارد، هنوز در شماره ناشناخته های جهان باقی مانده است. هم اکنون گروه بزرگی از روانشناسان، زیست شناسان، فزیکدانان، و شیمیدانان، در آزمایشگاههای سراسر جهان به بررسی مغز انسان سرگرمند و در جست و جوی پیدا کردن رازهای آموختن، به یاد سپردن، و ناخود آگاه وی هستند. پیشرفته ترین و دلپذیرترین پژوهشهایی که درباره مغز می شود بر این پایه استوار است که مغز چگونه ادراک می کند، چگونه روی آنچه ادراک می کند عمل می کند، و سرانجام چگونه اطلاعات و تجربه ها را در خود انبار می کند و به بازخوانی آنها می پردازد؟ بیشتر کوشش دانشمندان بر گزارش چگونگی یاد گرفتن و به یاد سپردن تمرکز دارد. مغز تازه ترین و شاید آخرین مرز
و . . .
تعداد صفحات:11
مقدمه
امروزه قدرتهای اقتصادی بزرگترین بخش زندگی ما را تحت سیطره خود دارند، مهمترین سؤالی که پیش میآید این است که با استفاده از تئوریهای اقتصادی معاصر، در چه سطحی میتوان توسعه پایدار را تجزیه و تحلیل و اجرا کرد. تئوریها و مفاهیم توسعه اقتصادی در قرن گذشته نمیتوانست نیازهای انسانی را تأمین کند و آن را تنها در زنجیرهای از مطالعات حمایت محیطی خلاصه مینمود. این مسائل موجب شد تا رویکردهای جدیدی ارائه شود و ماهیت تئوری اقتصادی و نقش و وظایف بالقوه آن برای حل مسائل مرتبط با وجود انسان انتقادی و بقای شهروندی تعریف شود.
در ابتدای دهه 1990 بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گروه زیادی از کشورها با ویژگی خاص توسعهای خود در دو گروه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تقسیم شدند. اگر چه این کشورها با اقتصاد به اصطلاح در حال تغییر، محدود به حوزه اقیانوس آرام میشدند ولی توجه کمتری به تجزیه و تحلیل ویژگیهای خاص توسعه آنها در حاشیه رکود وضعیت اقتصادی میشد و نه تنها به تجزیه و تحلیل وضعیت آنها در بخشهای مختلف تولید اقدام نمیشد بلکه وضعیت مصرف منابع طبیعی و آلودگی محیطی نیز مورد غفلت واقع شده بود.تغییر در جهت اقتصاد بازار که مبتنی بر سرمایهگذاری بخش خصوصی بود از طریق ساخت دهی مجدد اقتصاد کشورهای کمونیستی و تعدیل فعالیتهای آنها دنبال میشد. تغییر سریع در جهت اقتصاد بازار، باز ساختدهی اقتصادی، افزایش قیمت انرژی و منابع دیگر، بسیاری از مسائل جدی را در دهههای اخیر موجب شد، ولی افزایش مصرف منابع تجدیدپذیر از نقطه نظر پایداری تغییرات مثبتی در توسعه ایجاد کرد.
هر چند مفهوم توسعه پایدار به قدر کافی روشن است لیکن تفسیر و تعریف واقعی توسعه پایدار مباحث زیادی را در خصوص مدلهای پیشنهادی جدید توسعه پایدار اجتماعی و مدیریت آن، بوجود آورده است. و اگر مفاهیم توسعه پایدار بوسیله اصول جدید و پیشفرضهای روش شناختی جدید تقویت شود، درک ماهیت پایداری و همراهی آن با تعریف جدید توسعه پایدار و معنی جدید مدیریت آن آسانتر خواهد بود.
مقاله حاضر دو هدف را دنبال میکند: نخست تشریح محتوی مدیریت توسعه اقتصادی از نگاه اجتماعی و اکولوژیکی، و دوم، تبیین اصول تئوریکی و ارائه فهم بیشتر از آن. از آن جا که محتوی شاخصهای محیطی، شامل مفاهیم قلمرو اکولوژیکی و آثار زیست محیطی است، و مسائل محیطی از دیدگاه تناسب آن با تصمیمگیری در مباحث پایداری توسعه اقتصادی نیز در مقاله حاضر به تفصیل بررسی میشود.
روش کار: به منظور دستیابی به این اهداف، بررسیهای زیر انجام شده است:
- تجزیه و تحلیل اصول مدیریت پایدار
- تجزیه و تحلیل شاخصهای مورد نیاز در مدیریت توسعه پایدار
- بررسی شاخصهای محیطی و کاربرد آن در تصمیمهای پایداری توسعه اقتصادی
- بحث مفاهیم آثار اکولوژیکی و قلمرو محیطی از نقطه نظر ارزیابی پایداری بالقوه آن
- تنظیم اصول تئوریکی برای محاسبه قلمرو محیطی منابع خاص
متدهای اصلی تحقیق علمی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته عبارت است از: تلخیص منطقی که تعمیم تئوریها و تفکرات اقتصادی و مدیریت را در بر میگیرد، تجزیه و تحلیل سیستمهای تئوریکی که مسائل مدیریت توسعه پایدار اجتماعی را مطابق با نتایج و استدلال دانشمندان کشورهای دیگر بررسی میکند، مقایسه و بررسی فرآیندهای توسعه سیستمهای اقتصادی.
1- اصول و ساز و کارهای تصمیمگیری مدیریت توسعه پایدار اجتماعی
به لحاظ تاریخی، مفهوم پایداری در ابتدا در اقتصاد و محیط زیست همچنین در متون چند رشتهای استفاده میشد. علاوه بر آن مفهوم پایداری از زوایای فرآیندهای خرد و جهانی گسترده بوده و کاربران بسیار متعدد پایداری و احتمال تعامل آنها را در بر میگیرد.
اگرچه مفهوم «ماهیت توسعه پایدار» تا حدودی روشن است ولی تفاسیر و تعاریف توسعه پایدار مباحث زیادی را منجر شده است. ابهام در مفهوم توسعه پایدار به ماهیت دوگانه آن بر میگردد زیرا هم «توسعه» و هم «پایداری» را پوشش میدهد. در ادبیات اقتصادی و محیطی 70 تعریف برای توسعه پایدار زیست محیطی ارائه شده است. جا دارد از تعریف ارائه شده در گزارش کمیسیون برانتلند که ایده بهتری در مورد توسعه پایدار ارائه میکند استفاده کنیم؛
«توسعه پایدار نوعی از توسعه است که نیازهای نسل امروز را بدون به خطر انداختن فرصتهای آن برای تأمین نیازهای نسلهای آینده ارضاء کند. مفهوم توسعه پایدار مرزهای مشخصی- نه مطلقاً محدودی- دارد ولی استفاده از منابع موجود تکنولوژیکی و محیط سازمان اجتماعی و ظرفیت جذب اثرات فعالیتهای انسانی را محدود میکند.» «آینده مشترک ما»
ولی مشکل تعریف دقیق عبارت توسعه پایدار و محتوی اقتصادی آن در تئوری مدیریت میتواند به عنوان مزیت در نظر گرفته شود، زیرا در همه سطوح، قلمرو مباحث و تنوع مدلهای احتمالی توسعه مورد غفلت واقع شده است. و از این رو جای بحث زیادی دارد.
در تجزیه و تحلیل پیامدهای توسعه اجتماعی سه بعد قابل تمییز است:
1- بعد زیستمحیطی 2- بعد اقتصادی 3- بعد اجتماعی
مطابق فهم کنونی از توسعه پایدار دارای سه اصل است؛ حمایت محیطی، توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی. بر این اساس سه رویکرد در مدیریت توسعه پایدار
و . . .
تعداد صفحات:38