مقدمه
نظریه پردازى درباره دولت, به معنى تإمل درباره غایات زندگى اجتماعى و تغییر آن ها است.(1) اگر به طور مثال, استدلال کنیم که غایت دولت دستیابى به زندگى سعادتمندانه براى همه شهروندان است و این نیز مستلزم تإمین خواست هاى مادى و فرهنگى آن ها باشد, چنین استدلالى تإثیرات و پیامدهاى پردامنه اى در نحوه برداشت ما از سیاست هاى دولت و نهادهاى لازم براى اجراى آن ها و مآلا در حیات فرد خواهد داشت. بنابراین, نظریه پردازى درباره دولت نیازمند درک ماهیت زندگى اجتماعى و عنصر اساسى تشکیل دهنده آن یعنى انسان است.
اگر اندیشمندى بتواند میان طبع بشر و دولت رابطه صحیحى برقرار کند, به تحقیق, مهم ترین کوشش را از دیدگاه نظریه پردازى سیاسى انجام داده است. دانکن مى نویسد: ((کوشش براى برقرارى رابطه اى میان طبع بشر ـ به هر معنا ـ و دولت, مهم ترین کوشش نظریه سیاسى است.))(2) بى شک, در میان اندیشمندان مسلمان, آیه الله سید محمدباقر صدر(ره) از جمله کسانى بود که به خوبى به این امر پرداخت و توانست بین انسان اجتماعى و دولت, رابطه منطقى و جذابى مبتنى بر قرآن و سنت تصویر نماید. وى منظومه اى فلسفى, اجتماعى و اقتصادى تدوین نمود که از جامعیت و شمول و سازگارى برخوردار است و از این جهت مى توان ایشان را به عنوان یک نظریه پرداز مطرح کرد.
الف) مبانى نظریه
مفهوم دولت و طبع انسان, در هر نظریه دولت, از مفاهیم کلیدى به شمار مى روند, بنابراین, ابتدا مفهوم دولت را از منظر شهید صدر بررسى نموده, سپس نظریه ایشان را درباره انسان و نقش خطیرش در جانشینى خدا در زمین, تحلیل و تفسیر مى کنیم.
تعداد صفحه: 49
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
پیشگفتار
طرح موضوع و مسأله
اهمیت و ضرورت موضوع
ملاک اقتصادى
حساسترین مسأله در شناخت انقلاب اسلامى
اهمیت ملاکها در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى
مهمترین ملاکها در ارزیابى انقلاب اسلامى
اهداف انقلاب اسلامى بعنوان ملاک ارزیابى
اصل سوم قانون اساسى
امکانات بعنوان ملاک ارزیابى
تلفیق اهداف و امکانات
مقایسه با کشورهاى پیشرفته
مقایسه با کشورهاى همطراز
مقایسه انقلاب با قبل از انقلاب
نتیجه گیرى
پیش گفتار
جوانى زیباترین، درخشانترین و به یادماندنىترین فراز زندگى است که همانند آن را نمىتوان یافت. وقتى صحبت از جوانى است باید طراوت، تازگى و احساس کردن را باور کرد. جوانى دوران تجربه و بلوغ نیز هست و آمیختگى آن با زیبائىهاى دلانگیز فطرت، دنیاى دیگرى پدید آورده و در ژرفاى آن، نگاهى دیگر و شورى دیگر. و جوان از میان تمام این "دیگره" به یک "خود" خواهد رسید.
او در این تجربه ی نو به دنبال رابطهاى تازه است با یک حقیقت گمشده، با یک کشش اصیل و یک جاذبه ی ریشهدار و در این راه، پیوند خویش را با آرام دلها برقرار مىکند. با سرود هستى همنوا مىشود و مىخواند ترانه ی دلانگیز "بودن" را و سرود حماسى "حرکت" را. "بودن" یک کشف مهم است. یک نجواى پنهان با "خویشتن" و "حرکت" جهت مىخواهد و "پرسش"! پرسشى براى رسیدن.
و چه زیباست پرسیدن و رسیدن! دانستن و خواستن!
گوهر ارزشمند جوانى را باید باز شناخت. این جام جهان نما ابعاد و زوایاى ناشناختهاى دارد که باید در پرتو یک "نیروى درونى" و یک "نور حقیقى" به بالندگى برسد. ما، "نیروى درونى" را "ایمان" و "نور حقیقى" را "اندیشه" نامیده ایم.
طرح موضوع و مسأله
انقلاب اسلامى براى تحقیق و بررسى، یک موضوع کلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقیق سؤالات و مجهولات اساسى زیر در این رابطه طرح مىشود:
1- تاریخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمینهها، علل و عوامل شکلگیرى و پیروزى انقلاب اسلامى چه بودهاند؟
3- اهداف و شیوههاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4 در مقایسه با سایر انقلابها ویژگیهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسیر خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پىآمدها، آثار و نتایج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در یک پژوهش بنیادى و گروهى باید پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسیع، عمیق و دقیق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترین مجهول است. زیرا پرسش از علت و چرایى پدیدهها مشکل و سخت است. براى مثال در حالیکه بیش از دویست سال از انقلاب فرانسه و بیش از هشتاد سال از انقلاب روسیه مىگذرد هنوز هم درباره ی علل و چرایى آنها نظریهپردازى مىشود. (1(
اهمیت و ضرورت موضوع
در بین مجهولات فوق سؤال ششم حساسترین، سیاسىترین و کاربردىترین پرسش مىباشد. در حالیکه سؤال دوم عمدتاً در آکادمىها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح مىباشد، سؤال ششم بطور وسیع و عمیق در عرصه ی جامعه و در بین دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح مىشود.
این مدعا مبتنى بر این استدلال است که انسانهاى ذیربط با انقلاب اسلامى اعم از موافق و مخالف، واقعیت آن را پذیرفتهاند و مىگویند به هر دلیلى و متأثر از هر علّتى انقلاب اسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى کرده و جمهورى اسلامى را مستقر کرده است. پس مهم آن است که ببینیم این پدیده ی کلان چه آثار و نتایجى در عمل ببار آورده است؟ و این فضاى جدید چه تأثیرى بر زندگى ما داشته است؟ در این میان آثار و نتایج اقتصادى انقلاب دانسته و ندانسته، کم یا زیاد، مستقیم و غیر مستقیم، بحق یا ناحق، بیشتر مورد توجه و استناد قرار مىگیرد.
ملاک اقتصادى
براى مثال در بسیارى از محافل که گفتگوهایى بین توده ی مردم صورت مىگیرد مباحث به گرانى و تورم کشیده مىشود و در این رابطه قیمت اجناس و کالاهاى اساسى، قبل و بعد از انقلاب با هم مقایسه مىشود. در این موارد تبعاً مخالفان، قیمت بالاى کالاها و خدمات در شرایط کنونى را مهمترین دلیل براى ناکامى و ناتوانى انقلاب مىدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به این امر، به برخى از تحولات اساسى اقتصادى و صنعتى استشهاد مىکنند و از خدمات رسانى به روستاها، افزایش تولید برق و گاز، لولهکشى، جاده کشى و... سخن مىگویند. در این موارد بعضاً مىگویند که اصولاً مادیات و اقتصاد هدف اصلى و اولى انقلاب نبوده و لذا به آثار و دستاوردهاى سیاسى و فرهنگى انقلاب اشاره مىکنند.
در زمینه ی اهمیّت اقتصاد به عنوان ملاک و معیار سنجش نتایج انقلاب اسلامى مىتوان به تبلیغات کشور در ایام بزرگداشت پیروزى انقلاب در دههى فجر و همچنین ایام هفته دولت در شهریور ماه اشاره نمود. در این مقاطع نیز دیده مىشود که دولتمردان و مقامات رسمى نیز بخش عمدهاى از گفتارشان درباره ی آثار و نتایج اقتصادى انقلاب اسلامى است. در این مناسبتها عمدتاً آمارهایى از فعالیتهاى عمرانى و اقتصادى کشور ارائه شده و با قبل از انقلاب مقایسه مىشوند.
این مقدار توجّه به اقتصاد که به صورت دانسته یا ندانسته مبذول مىشود مىتواند ناشى از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نیازهاى مادى و معنوى را بصورت بالقوّه با خود دارد. ابتدا نیازهاى مادى فعلیت مىیابند، گرچه نیازهاى معنوى از لحاظ ارزشى تقدم و اولویت دارند و اینها نیز در وقت خودشان از قوّه به فعل مىآیند. به این ترتیب ملاحظه مىشود که نیازهاى مادى از نظر فعلیت تقدم دارند و لذا تحریک پذیرى آنها بیشتر است.
ثانیاً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانى بشدت اقتصادى و مادى است و صنعت و اقتصاد بزرگترین ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربى شده است. در چنین شرایطى براى ارزش گذارى هر پدیده ی انسانى و اجتماعى، از جمله انقلابها، چنین القاء مىشود که چه دستاورد مادى و اقتصادى داشته است؟ یعنى عملاً ارزش پدیدهها تابع نتایج مادى و اقتصادى شده است.
البته این حد افراط در اقتصاد و امور مادى تنگناهایى در آن تمّدن ایجاد کرده است و خلأهایى در آنجا بوجود آورده است که اتفاقاً انقلاب اسلامى با پیامهاى انسانى و ارزشى خود مىتواند براى آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعیّت کنونى به هر حال نتایج مادى و اقتصادى پدیدهها و میزان رفاهى که براى شهروندان دارند در ارزیابى و ارزش گذارى آنها نقش اصلى را دارد.
حساسترین مسأله در شناخت انقلاب اسلامى
مجدداً به این مدعا باز مىگردیم که ششمین سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامى، مهمترین و حساسترین و سیاسىترین پرسش مىباشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه این قضیه است که صرفنظر از اینکه انقلاب اسلامى تحت تأثیر چه علل و عواملى ایجاد شده و پیروز گردیده است، این پدیده در عمل چه آثار و نتایجى داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پیروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مىکنیم که بعضاً به مذاقمان تلخ یا شیرین مىنماید و آنها را نوعاً به حساب پیامدهاى انقلاب اسلامى مىگذاریم.
اهمیت فوقالعاده این قضیه آنجاست که اگر اکثریت مردم به این نتیجه برسند که در مجموع، انقلاب اسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسیر نظام به سوى خیر و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمایت مىکنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف این باشد، باید در انتظار انواع و اقسام بحرانها بود که هزینهها و خسارت آن شاید قابل بررسى و ارزیابى نباشد.
بنابراین جا دارد که آثار و نتایج انقلاب اسلامى بطور عالمانه و منصفانه تحقیق و ارزیابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبلیغ و ترویج شود.