حالا فکر می کنم با بازی در نقش فقرا ثروتمند هستم
نام چارلی چاپلین برای بسیاری از مردم جهان مترادف با مفهوم «سینما» میباشد. به عبارتی میتوان این هنرمند نابغه قرن بیستم را که دقیقا صد سال است در اقصی نقاط این کره خاکی، مرد و زن و کوچک و بزرگ را از هر فرهنگ و زبان و آیین میخنداند، عصاره و سمبل هنر هفتم دانست.
ویژگیهای بسیاری میتواند این معنی را به عنوان هنرمند قرن برای سر چارلز اسپنسر چاپلین قرار دهد؛ او نویسنده، کارگردان، بازیگر، تهیهکننده، تدوینگر، آهنگساز، طراح رقص و...
و صاحب تجربه و آگاهی در شاخههای گوناگون هنر مانند نقاشی و مجسمهسازی و... بود. او فیلمساز و بازیگر محبوب چندین نسل شیفتگان پرده نقرهای بود که در انتقال دوران صامت سینما به ناطق، از محبوبیتش کاسته نشد. او را حتی کودکان و بچههایی که جز فیلمهای کارتون و انیمیشن انگیزه دیگری برای تماشای تلویزیون و یا رفتن به سینما ندارند، نیز دوست دارند.
سینمای چارلی چاپلین از یک سو پرطرفدارترین و پربینندهترین فیلمها را بر پرده برده و از دیگر سو همواره در نظرخواهی منتقدین و کارشناسان سینمایی در درجات بالای لیست برترین فیلمهای تاریخ سینما قرار گرفته است.
سینمای چاپلین نمونه و الگوی تمامعیار یک سینمای استاندارد میباشد که هنر و صنعت، تجربه و دانش و مخاطب خاص و عام را در کنار یکدیگر مینشاند. چاپلین برخلاف اغلب تصورات رایج تنها یک کمدین و کمدیساز نبود بلکه تعدادی از تاثیرگذارترین تراژدیهای تاریخ سینما را بر نوار سلولویید ثبت کرد.
تنهایی ولگرد در آن دایره خالی نمای پایانی فیلم «سیرک»، حس دوگانه دختر گلفروش نسبت به چارلی در صحنه آخر فیلم «روشناییهای شهر»، گریز چارلی و نامزدش در پلان آخر فیلم «عصر جدید»، مرگ چارلی در باله آخرین فیلم «لایم لایت»، جدایی اجباری آرایشگر و نامزدش در انتهای فیلم «دیکتاتور بزرگ» و... همگی حکایت از همین تراژدیهای انسانی دارد.
اینک در آستانه 115 سالگی چارلی چاپلین و در حالی که حدود 30 سال از مرگش میگذرد هنوز نام و یاد و آثارش در ذهن و خاطره و بر پرده سینماها و صفحه تلویزیونها حضور دارد و مردم را متاثر میسازد.
خبر تاسیس موزه چارلی چاپلین یک غافلگیری برای همه دوستداران این هنرمند بزرگ و تمامی علاقهمندان سینما در سراسر دنیا بود. اینکه محل زندگی وی در 25 سال پایانی عمرش به موزهای از آثار و یادگارهای وی بدل خواهد شد و میتواند با در معرض دید عموم قرار گرفتن، همه را به سفری در طول تاریخ سینما ببرد .
موزه چارلی چاپلین در منزل شخصی وی به نام «مانوار دوبان» واقع در کورسیه سوییس که پس از تبعید از آمریکا در سال 1953 خریداری کرد، ایجاد میگردد.
«مانوار دوبان» در منطقهای خوش آب و هوا به نام «ویوی» در سال 1838 توسط یک خانواده فرانسوی صاحب کارخانه پارچهبافی ساخته شد، یعنی قدمت آن به 165 سال میرسد.
مایکل چاپلین میگوید: «پدرم به همراه همسرش یعنی مادرم اونا اونیل و من و جرالدین حدود 6 ماه در لندن زندگی کرد و بعد به سوییس آمد و در لوزان در هتلی به نام بوریواژ که یکی از 3 هتل معروف دنیاست و معمولا اشخاص مهم مانند رییسجمهورها و امثال آنها در آن اقامت میکنند، ساکن شد ولی به دلیل اینکه مادرم حامله بود، پدر تلاش بسیاری کرد تا خیلی سریع مکان مناسبی برای زندگی پیدا کند و بالاخره به «مانوار دوبان» رسید.»
«مانوار دوبان» باغ بزرگی به مساحت حدود 14 هکتار همراه با درختان سر به فلککشیده و چشماندازهای زیبایی از طبیعت سوییس دارد و چاپلین در همان ابتدای سکونتش در این مکان اقدام به ساخت استخری هم در جنوب آن نمود. اما این استخر شکل عجیب و غریبی دارد و برخلاف اغلب استخرها، مثلثی است. مایکل درباره این عجیببودن میگوید: «پدرم در همان اوایل کار به خاطر ما قصد احداث استخری را در زمینهای «مانوار دوبان» نمود و یادم هست که یک روز مقاطعهکاری که آن استخر را میساخت، پدرم را صدا کرد و گفت برای ساخت ضلع چهارم استخر به یک مانع و ریشه درختی برخورد کرده است و اگر بخواهد حتی گوشهای از ریشه آن درخت را بزند ممکن است همه آن درخت کهنسال خشک شود ولی میتواند با حفظ آن درخت، استخر را به شکل مثلث بسازد. پدرم هم بدون تردید دستانش را مانند رهبر ارکستر به سمت مقابل حرکت داد و گفت بگذار این درخت در اینجا آرامش داشته باشد.»