لینک ها

گردآوری لینکهای مفید

لینک ها

گردآوری لینکهای مفید

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و   حرف و 1211صفحه فرمتword و. (حرف) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است. رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است. رجوع به یرملون شود. و نیز از حروف هوائیه و جوفیه و ضعیفه است. رجوع به هوائیه و جوفیه و ضعیفه شود. و از حروف منصوب است. رجوع به منصوب شود. و از حروف مدّ است. رجوع به مدّ شود. و در علم نجوم علامت و رمز برج میزان است. ابدالها: گاه بدل از «آ» (در تداول) آید: نادان = نادون. جوان = جوون. گمان = گمون. گاه بدل از همزهء ساکن (در کلمات عربی) آید: جزء = جزو. جزئی = جزوی: حجتی بپذیر برهانی ز من زیرا که نیست آن دبیرستان کلی را جز این جزوی گوا. ناصرخسرو. گاه به الف بدل شود: کوس = کاس. فروغ = فراغ : دمدمهء کاس به آواز خوش کوس زده با فلک کاسه وش. میرخسرو (از آنندراج). از خوی او برند گل و نسترن نسیم وز روی او گرند مه و مهر هم فراغ. قطران (از آنندراج). u گاه بدل به «ب» شود و یا بدل ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و,لغتنامه دهخدا حرف و,لغتنامه دهخدا ,حرف و, برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف گ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف گ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف گ   2699صفحهفرمتword حرف گ      گ. (حرف) گاف یا کاف غیرصریحه که عرب آن را قاف معقوده گوید و در یمن آن را تلفظ کنند چون فارسی زبانان. حرف بیست و ششم از الفبای فارسی است. این حرف در الفبای عربی نیست و در حساب جمل آن را = ک (بیست) گیرند. و آواز آن میان جیم و کاف است. عبدالرشید تتوی در کتاب لغت خود گوید: مردم فارس بعض کلمات را به «گ» فارسی خوانند و اهل ماوراءالنهر به تازی چون گشاد، و خیگ و خوک والله اعلم.ابدالها:این حرف به چ بدل شود:گون = چَون.به ج بدل شود:گیهان = جهان.دستگرد = دستجرد.بروگرد = بروجرد.به «اُ» بدل شود:گستاخ = اُستاخ.به «ب» بدل شود:گوشتاسب = بوشتاسب.گنجشگ = بنجشک.گستاخی = بستاخی.به «د» بدل شود:آونگ = آوند.اورنگ = اورند.دنگ = دند.کلنگ = کلند.استخوان رنگ = استخوان رندکرنگ = کرند.بدل از «ذ» آید:اگر = آذر.بدل از «غ» آید:شگال = شغال :گر کمندی تابد از خام طمعزود بندد گردن شیران شگال.ناصرخسرو.هر کو سرش از طاعت آن شیر بتابدگر شیر نر است او بخورد ماده ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف گ,لغتنامه دهخدا حرف گ,کتاب لغتنامه دهخدا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و   حرف و 1211صفحه فرمتword و. (حرف) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است. رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است. رجوع به یرملون شود. و نیز از حروف هوائیه و جوفیه و ضعیفه است. رجوع به هوائیه و جوفیه و ضعیفه شود. و از حروف منصوب است. رجوع به منصوب شود. و از حروف مدّ است. رجوع به مدّ شود. و در علم نجوم علامت و رمز برج میزان است.ابدالها:گاه بدل از «آ» (در تداول) آید:نادان = نادون.جوان = جوون.گمان = گمون.گاه بدل از همزهء ساکن (در کلمات عربی) آید:جزء = جزو.جزئی = جزوی:حجتی بپذیر برهانی ز من زیرا که نیستآن دبیرستان کلی را جز این جزوی گوا.ناصرخسرو.گاه به الف بدل شود:کوس = کاس.فروغ = فراغ :دمدمهء کاس به آواز خوشکوس زده با فلک کاسه وش.میرخسرو (از آنندراج).از خوی او برند گل و نسترن نسیموز روی او گرند مه و مهر هم فراغ.قطران (از آنندراج). u گاه بدل به «ب» شود و یا بدل از آن آید:پاوند = پا ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف و,لغتنامه دهخدا حرف و,لغتنامه دهخدا ,حرف و, برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ژ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ژ

  دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ژ 254صفحه فرمتword حرف ژ ژ.          (حرف) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی. نشانهء حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نمایندهء عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ترتیبی نشانهء عدد چهارده (14) است.ابدالها:این حرف به «ت» بدل شود:ارژنگ = ارتنگ :به قصر دولتم مانی و ارژنگطراز سحر می بستند بر سنگ.امیرخسرو.اگر مانی شود زنده چو بیند نقش توقیعشبمیرد باز از شرم نگارستان ارتنگش.سیف اسفرنگی. u و به «ج» تبدیل گردد:ژدوار = جدوار.لاژورد = لاجورد.موژان = موجان.نوژ = نوج.کژ = کج.هژده = هجده.هژیر = خجیر و هجیر :به شاه جهان گفت زردشت پیرکه در دین ما این نباشد هجیر.فردوسی.نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیربا طالع سعادت و با کوکب منیر.منوچهری.دست به می شاه را و دل به هژیراندیده به روی نکو و گوش به قوّال.منوچهری.لژن و لژند = لجن :کردم تهی دو دیدهء خود را ز خون دلتا شد ز اشکم آن زمی خشک چون لژن.عسجدی.خصمانش گر به زور چو شیران نر شوندچون خوک خشت خورده بمیرند در لژند.اثیرالدین اخس ...
کتاب لغتنامه دهخدا حرف ژ,لغتنامه دهخدا حرف ژ,کتاب لغتنامه دهخدا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ذ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ذ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ذ   797صفحه فرمتword حرف ذ ذ.       (حرف) حرف نهم است از حروف الفبای عرب و یازدهم از الفبای فارسی و بیست و پنجم از حروف ابجد و در حساب جمّل آن را به هفتصد دارند. و نام آن ذال است و گاه برای استواری ضبط ذال معجمة گویند و آن از حروف روادف و شمسیّة و ارضیة یا ترابیة و مصمته و نیز از حروف مجزوم است.ابدالها:حرف «ذ» در فارسی:بدل به «د» شود:گذار = گدار.و به «گ» بدل گردد:آذر = آگر (آتش).و بدلِ «همزه» آید:پاذیز = پائیز : از سر دولاب برخاست و به دارالملک همدان آمد، فصل پاذیز بود. (راحة الصدور راوندی). در سنهء ست و اربعین و خمسمائة به فصل پاذیز قصد بغداد کرد. (راحة الصدور راوندی).حرف «ذ» در تعریب:بدلِ دال آید:بیجاذق = بیجاده.شوذر = چادر.فالوذج = پالوده.ساذج = ساده.انموذج = نموده.سنباذج = سنباده.و بدلِ «ز» آید:ذقن = زنخ.حرف «ذ» در عربی:بدل به «ش» شود:ذرف = شرف.و بدل به «ث» شود:مرذ = مرثذَروَت = ثَروَتو بدل به «ط» ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ذ,لغتنامه دهخدا حرف ذ,کتاب لغتنامه دهخدا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف چ

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف چ

  دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف چ 1968صفحه فرمتword حرف چ چ.     (حرف) نشانهء حرف هفتم از حروف تهجی است و آن را جیم فارسی یا جیم معقودة نیز گویند و در حساب جُمَّل نمایندهء عددی نیست مگر مانند جیم عدد سه بشمار آید، و در حساب ترتیبی نشانهء عدد هفت است.ابدالها:حرف چ در فارسی:گاه بدل به «ت» شود. مؤلف آنندراج آرد: «و صاحب برهان لوت به لام به معنی عریان و برهنه و پوک به بای فارسی و واو مصروف و کاف تازی به معنی بی مغز و میانه تهی آورده و این اگر به اثبات رسد مبدل لوچ و پوچ تواند شد» ـ انتهی.گاه به «ج» بدل شود:چوزه = جوجه. رجوع به «ج» شود.و گاه با «ج» هم قافیه شود :یکی دختر مهتر چاچ بودبه بالای سرو و به رخ عاج بود.فردوسیدلش گرچه در حال از او رنجه شددوا کرد و خوشبوی چون غنچه شد.سعدی.رجوع به «ج» شود.گاه به «د» بدل شود:کوچک = کودک.ماچه = ماده. (ماچه خر = ماده خر).گاه به «ز» بدل شود:نایچه = نایزه.ایچه = ایزه.بچشک = پزشک.مشکیچه = مشکیزه.گاه به «ژ» بدل شود:کاچ = کاژ ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف چ,لغتنامه دهخدا حرف چ,کتاب لغتنامه دهخدا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...

لینک دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ج

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ج

دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ج   2740صفحه فرمتword حرف ج ج.           (حرف) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نمایندهء عدد سه است. و نزد لغویان و اهل صرف و نحو نشانه است جمع را و در تجوید علامت خاصهء وقف جائز است و از حروف مصمته و شجریه و محقوره و از حروف مائیه و هم از حروف مکسوره است. و در نجوم علامت و رمز است برج سرطان را و رمز است جواب را. و «ج1» رمز جمادی الاولی و «ج2» رمز جمادی الاخری است. و در کتب رجال شیعی رمز اصحاب امام جواد(ع) بود. || «ج» و «ق» در یک کلمهء عربی جمع نشود جز آنکه معرب بود یا حکایت صوت باشد و نیز «ج» و «ص» در یک کلمهء عربی نیاید جز آنکه معرب بود چون: صاروج، جص، جراصیه، جراصیل، و این حرف با قاف و با طاء نیز در یک کلمهء عربی جمع نشود و اگر در کلمه ای با قاف یا طاء آید آن کلمه معرب است.ابدالها:حرف «ج» در فارسی:بدلِ «ت» آید (در بعضی از لهجه های ماوراء ...
دانلود کتاب لغتنامه دهخدا حرف ج,لغتنامه دهخدا حرف ج,کتاب لغتنامه دهخدا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت فروشنده مراجعه بفرمائید لینک سایت فروشنده فایل


ادامه مطلب ...