لینک ها

گردآوری لینکهای مفید

لینک ها

گردآوری لینکهای مفید

لینک فایل تحقیق درباره سرنوشت کسانی که امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رساندند

تعداد صفحه:  19

نوع فایل:  Word

فرمت فایل:  docx

***  قابل ویـرایش

 

 

 

 

فهرست مطالب

1- نام ظالم : حصین بن تمیم

2- نام ظالم : عبید اله ابن زیاد

3- نام ظالم : عمر ابن سعد وقاص

4-نام ظالم : شمربن ذی الجوش ضبابی

5- نام ظالم : اسحق ابن اشعت

6- نام ظالم : ابحر ابن کعب

7- نام ظالم : ابوزرعه

8- نام ظالم : اخش بن مرثد

9- نام ظالم : اسحاق بن حوبه حضری

10- نام ظالم : اسیدبن مالک

11- نام ظالم : بشر بن حوط

12- نام ظالم : جبیره بحلی

13- نام ظالم : حارث بن نوقل

14- نام ظالم : حرمله بن بحاهل اسدی

16- نام ظالم : حصین بن نُمَیز

17- نام ظالم : حکیم بن طفیبل

18- نام ظالم : خولی بن یزید اصبحی

19- نام ظالم : زرعة بن ایان

20- نام ظالم : سنان بن انس نخعی

21- نام ظالم : شیث بن ربعی

22- نام ظالم : عبد الرحمن بن حصین

23- نام ظالم : عبد اله بن حوزه

24- نام ظالم : عثمان بن خالد

25- نام ظالم : عمرو بن حجاج

26- نام ظالم : عمرو بن صبیح

27- نام ظالم : قیس بن قطیفه

28- نام ظالم : عمرو بن سعد بن نقیل

29- نام ظالم : مالک بن نسر

30- نام ظالم : اشعث بن قیس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1- نام ظالم : حصین بن تمیم

نقش او در حادثه عاشورا : یکی از فرماندهان سواران عمر سعد در کربلا بود. او فرمانده کمانداران بود و در روز عاشورا هنگامی که علی اصغر در آغوش امام حسین (علیه السلام) پرپر می زد حصین تیری به سوی امام پرتاب کرد که به لب های مبارک امام اصابت لشکریان به عزم شکار رهسپار خارج از شهر شد . آهوی را دید ، به تعقیب آهو پرداخت . از سپاه خود خواست کسی از شما پشت سر من نیاید . آهو را آنقدر به دنبال خود کشید تا تشنه و بی رمق گشت . عربی بیابانی او را دید ، به او آب چشانید . یزید گفت اگر مرا می شناختی ؛ بیشتر احترام می کردی . اعرابی گفت : تو کیستی ؟ گفت : من یزدیم . اعرابی گفت خوش نیامدی ! چقدر منظره دیار تو زشت و صدای تو بد است ! آیا تو همان قاتل حسین نیستی ؟ اکنون همنگونه که حسین را کشتی ، تو را خواهم کشت . آنگاه شمشیر کشید تا او را بکشد آنگاه اسب رم کرد پای یزید در رکاب گیر کرد و اسب به سرعت پا به دویدن نهاد و سر و صورت یزید بر اثر کوبیدن و ساییده شدن ، خون آلود گشت و روده هایش پاره شد و سپاه او را در حالی که روح پلیدش به سوی آتش الهی رهسپار گریده بود، یافتند .بعضی گویند در حال مستی ، مسابقه اسب دوانی با میمون خود گذاشته بود و هنگام دویدن اسب ، به زمین خورد و مرد .

 

 

2- نام ظالم : عبید اله ابن زیاد

نقش او در حادثه عاشورا : چهره سفاک و حاکم کوفه و مسئول همه جنایاتی که در کربلا که نسبت به امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت او روا داشتند .

سرنوشت او : زیدابن ارقم گوید وقتی سر امام حسین (علیه السلام) را در دست داشت ، دستش لرزید سر برزانوی او افتاد . یک قطره خون تازه از آن چکید آن قطره رانش را سوراخ کرد و هرگز بهبود نیافت و همواره محل آن عفونی و بد بو بود . از همین رو عبیداله بهمراه خود عطر داشت تا کسی بوی گند تعفن بوی زخم پایش پی نبرد . ابراهیم ؛ فرمانده دلیر و شجاع سپاه مختار ، وی را به همراه بسیاری از سپاه اش اسیر کرد و خود دستور داد پاهای ابن زیاد را با آتش بسوزاند . سپس خنجر خود را برداشت و از گوشت های ابن زیاد می برید و بصورت نیمه پخته بخورد ابن زیاد می داد و هرگاه امتنا از خوردن می کرد ، خنجر بر بدنش فرو می برد . در پایان ، سر او را گوش تا گوش برید . و جسدش را آتش زد و سر او را نزذ مختار فرستاد . مختار سر ابن زیاد و دیگر قاتلان را به مدینه نزد محمد ابن حنفیه و امام سجاد (علیه السلام) فرستاد .

ملاحظات : وقتی سرابن زیاد را برای امام سجاد (علیه السلام) آوردند ، حضرت در حال غذا خوردن بود . فرمود : سپاس خدا را که وقتی مرا نزد این ملعون بردند ، سر پدرم نزد او بود و او غذا می خورد . گفتم : پروردگارا ، مرا نمیران تا سر این ملعون را ببینم در حالی که غذا می خورم . خدا را سپاس می گذارم که دعایم مستجاب شد .

3- نام ظالم : عمر ابن سعد وقاص

نقش او در حادثه عاشورا : فرمانده سپاه عبیداله ابن زیاد

سرنوشت او : ابوعمره ، فرمانده سپاه مختار به دستور مختار وارد خانه عمرسعد شد و او را میان رختخواب یافت عمرسعد چون قیافه خشمگین فرمانده سپاه مختار را دید به قصد او پی برد خواست از جایش بگریزد که لحاف به پایش پیچید و روی رختخواب افتاد . فرمانده به او مجالی نداد و سر از تنش جدا کرد و سر بریده را نزد مختار برد . جسد عمرسعد بعد از قتل ، بزودی دچار کرم و تعفن گردید و مردم می آمدند و او می دیدند .

ملاحظات : در گفتگو بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد قبل از نبرد در کربلا پیش آمد امام سعد را بسیار نصیحت کرد اما عمر سعد در دام شیطان و هوس دنیا طلبی گرفتار آمده بود لذا امام فرمود : چرا اینقدر در اطاعت شیطان پافشاری می کنی ؟ خدایت هر چه زودتر در میان رختخواب بکشد و در قیامت از گناهت در نگذرد . به خدا قسم ، امیدوارم از گندم عراق بخوری مگر اندکی . عمرسعد از روی استهزا گفت : جوی عراق برای من بهتر است .

 

4-نام ظالم : شمربن ذی الجوش ضبابی

نقش او در حادثه عاشورا : پس از جنایت های بسیار در عاشورا او همان کسی بود که سرامام (علیه السلام) را از قفا برید . او با گستاخی تمام بر سینه مبارک حضرت نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و با دوازده ضربه شمشیر سر از بدن آن حضرت جدا کرد .
سرنوشت او : ابو عمره ، از فرماندهان سپاه مختار به تعقیب شمر رفت و طی یک روز درگیری مسلحانه او را زخمی و اسیر کرده و به نزد مختار آورد مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او در یک دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار شمر را با پای خود لگد کوب کرد . سپس مختار دستور داد سرشمر و یارانش را در میدان مقابل مسجد کوفه بر نیزه نصب کنند تا موجب عبرت دیگران شود .

ملاحظات : برخی او را از خوارج دانسته اند . بعضی نیز گفته اند از یاران علی (علیه السلام) بوده و بعد ها به صف حامیان حکومت اموی پیوسته است. او ابن زیاد و عمر سعد را تشویق و تحریک به جنگ با امام حسین (علیه السلام) نمود. وقتی شمر داخل در مجلس یزید شد گفت: ای یزید رکاب مرا از طلا و نقره پر کن چون من آقای وارسته ای را کشته ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند. یزید به شمر گفت : اگر می دانستی که او بهترین مردم است چرا او را به قتل رساندی؟ شمر گفت: من از تو جایزه می خواهم . یزید با پشت شمشیرش به سینه شمر زد و به او گفت: تو در پیشگاه من جایزه نداری با شنیدن این کلام شمر نا امیدانه برگشت.


کلمات کلیدی : تحقیق درباره سرنوشت کسانی که امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رساندند , تحقیق درباره سرنوشت قاتلان امام حسین , تحقیق درباره قاتلان امام حسین
در این سایت هیچ فایلی برای فروش قرار نمی گیرد. برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...

لینک فایل تحقیق درباره انسان و سرنوشت

تعداد صفحه:  31

نوع فایل:  Word

فرمت فایل:  docx

***  قابل ویـرایش

 

 

 

 

فهرست مطالب

مقدمه

تعارض ها

قضا وقدر

جبر

آزادی و اختیار

حقیقت ممکن

امتیاز بشر

تغییر ناپذیری در طبیعت

نظامات لایتمغیر

منطق اختصاصی قرآن

علم خدا جهل بود ؟ !

 

 

 

 

مقدمه

مسئله قضا و قدر در میان مسلمین سابقه طولانی دارد. از صدر اسلام قرن اول هجری در میان مسلمین مطرح بود و مفسرین ، فلساسفه و عرف و حتی شعرا و ادبا درباره آن بحث کرده اند ، هیچ چیز با اندازه آینه انسان آزادی خود را از دست رفته و خوشتن را مقهور و محکوم نیرومند ترند خود مشاهده کند و تسلط مطلق و بی چون و چرای او را بر خود احساس کن روح او را فشرده و افسرده نمی سازد

می گویند بالاترین نعمتها آزادی است و تلخ ترین دردها و ناکامیها احساس مقهوریت است. آن ( تسلیم و رضا) که از نبودن ( چاره ) و مقهور دیدن خود ( در کف شیر نر خونخوار ) پیدا شود از هر آتش برای روح آدمی گدازنده تر است.

این در صورتی است که انسان خود را مقهور و محکوم انسانی دیگر زورمندتر یا حیوانی قوی پنجه تر از خود مشاهده کند اما اگر آن قدرت مسلط یک قدرت نامرئی و مرموز باشد و تصور خلاصی از آن و تسلط بر آن تصور امر محال باشد مسلماً صد درجه بدتر خواهد بود. این مسئله از مسائلی است که برای ذهن همه کسانی  فی الجمله توانایی اندیشیدن در مسائل کلی دارند طرح می شود و مورد علاقه قرا می گیرد. زیرا هر کس طبعاً علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت محتوم و مقطوعی که تخلف از آن امکان پذیر نیست مسیر زندگانی او را تعیین می کند و او از خود در این راهی که می رود اختیاری ندارد؟ ( مانند پرکاهی است در کف تند بادی ) یا چنین سرنوشتی در کار نیست و او خود می تواند مسیر زندگی خود را تعیین کند.

در برخی از آیات قرآن صریحاً حکومت دخالت سرنوشت و اینکه هیچ حادثه ای در جهان رخ نمی دهد دیگر بهشت الهی و آن حادثه قبلاً در کتابی مضبوط بوده است تأیید شده است اما ایاتی که دلالت می کند بر اینکه انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود مؤثر است و می تواند آنرا تغیر دهد نیز در قرآن مکرراً و به دفعات یاد آوری شده است این دو دسته آیات از نظر غالب علمائ تفسیر و علماء کلام معارض یکدیگر شناخته شده اند. بعقیده آنها باید مفاد ظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیر را تأویل کرد. از نیمه دوم قرن اول که دو طرز تفکر در این باب پیدا شد ، گروهی که طرفدار آزادی و اختیار بشر شدند ، دسته اول این آیات را تأویل و توجیه کردند و آنها به « قدری » معروف شدند. گروهی دیگر که طرفدار عقیده تقدیر شدند دسته دوم این ایات را تأویل کردند و جبری نامیده شدند. تدیرجاً که دو فرقه بزرگ کلامی یعنی اشاعره و معتزله پدید آمدند و مسائل زیاد دیگری غیر از مسئله جبر و قدر را نیز طرح کردند و دو مکتب بوجود آمد جبریون و قدریون در اشاعره و معتزله هضم شدند مکتب اشعری از جبر و مکتب معتزلی از قدر طرفداری کردند.

 

 

 

 

 

 

 

تعارض ها

از نظر غالب مفسرین و متکلمین ، آیات قرآن در زمینه و نوشت و آزادی و اختیار انسان متعارض می باشند ذکر این نکته مهم است که تعارض بر دو قسم است: گاهی به این صورت است که یک سخن ، سخن دیگر را صراحتاً و مطابقتاً نفی می کند و گاهی اینطور نیست ، جمله دوم صریحاً مفاد جمله اول را نفی نمی کند اما لازمه سحت  و راستی او بطلان و کذب مفاد جمله اول است اکنون باد ببینیم تعارض آیات قرآن با یکدیگر در مسئله قضا و قدر و اختیار و ازادی بشر از کدام نمونه است ـ مسلماً آیات قرآن صراحتاً یکدیگر را در این مسئله نفی نمی کنند بلکه علت اینکه این دو دسته متعارض شناخته شده اند اینست که بعقیده متکلمین و برخی از مفسرین لازمه اینکه همه چیز تقدیر الهی باشد اینست که انسان آزاد نباشد ازادی با قدر بودن سازگار نست و از آنطرف لازمه اینکه انسان خود عامل مؤثر در خوشبختی و بدبختی خود باشد و سرنوشت خود را در اختیار داشته باشد که خوب کند یا بد اینست که تقدیر قبلی در کار نباشد.

بدون شک مسلک جبر آنطور که اشاعره گفته اند که بکلی بشر را فاقد اختیار و آزادی می دانند اثار سوء اجتماعی زیادی دارد ، مانند میکرب فلج ، روح و اراده را فلج می کند ؛ این عقیده است که دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام و دادخواهی زورشنوها را بسته تر می کند ، آنکس که مقامی را غصب کرده دم از موهبتهای الهی می زند ، و بعنوان اینکه هرچه بهرکس داده می شود خدادادی است و خداست که به ملعم دریا ، دریا نعمت و به مفلس کشتی ، کشتی محنت ارزانی فرموده است و آنکه از مواهب الهی محروم مانده به خود حق نمی دهد که اعتراض کند زیرا فکر می کند این اعتراض ، اعتراض به قسمت و تقدیر الهی است و در مقابل قسمت و تقدیر الهی باید صابر بود و آنچه از دست ستمگر می کشد تحمل می کند زیرا فکر می کند آنچه بر او وارد می شود مستقیماً و بلاواسطه از طرف خداست و هرگز در فکر تقویت شخصیت و اصلاح اخلاق و کنترل اعمال خود نمی افتد همه چیز را حواله به تقدیر می کند این مشکل در میان فلاسفه الهی و متکلمین از آنجا مطرح شده است که این مفکرین از طرفی توجه داشته اند به قانون علت و معلول و منتهی شدن همه حوادث و ممکنات به ذات واجب الوجود و اینکه در ملک وجود نمی تواند شریکی برای حق باشد بوده اند ، و از طرفی دیگر با این نکته که حتی عوام الناس نیز متوجه هستند توجه کرده اند که زشتیها و فحشا و گناهان را نمی توان به خداوند نسبت داد لهذا در میان تنزیه و توحید مردد مانند ، گروهی دیگر تحت عنوان ( تنزیه ) اراده و مشیت حق را مؤثر در افعال و اعمال بندگان که احیاناً متصف به زشتی و فحشا است ندانسته اند و گروهی تحت عنوان ( توحید ) همه چیز را مستند به اراده حق کرده اند این مسلئه قبل از آنکه انگیزه های سیاسی و اجتماعی در آن دخالت داشته باشد ، یک مجهول و مشکله علمی بوده است برای گروهی این عقیده که همه چیز حتی زشتیها و بدیها منتسب بخداست غیر قابل قبول بود. خدا را از این گونه امور تنزیه می کرده اند ، برای گروهی دیگر که بتوحید آشنا تر بوده اند این جهت که در جهان هستی ـ که قائم بذات الهی است و هر موجودی هر لحظه از او مدد می گیرد موجودی در فعل خود استقلال داشته باشد و خدا چیزی بخواهد و آن موجود چیز دیگر و آنگاه خواسته آن مخلوق بر خلاف خواسته خدا جامعه عمل بپوشد غیر قابل قبول بوده است و از این رو اختلاف نظر و عقیده پیدا شده است ولی حقیقت این است که هر دو این گروهها تا حدی به حقیقت امر پی برده اند یعنی بر جزئی از حقیقت تکیه کردند لازمه اعتقاد به قضا و قدر و توحید افعالی ، جبر و سلب آزادی از بشر نیست. همانطور که لازمه اختیار و حریت بشر نفی قضا و قدر نیست.

 

 


کلمات کلیدی : تحقیق درباره انسان و سرنوشت , تحقیق در مورد انسان و سرنوشت , تحقیق درباره تاثیر انسان در سرنوشت , مقاله درباره انسان و سرنوشت , تحقیق درباره را?
در این سایت هیچ فایلی برای فروش قرار نمی گیرد. برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...