اهمیت مدیریت در اسلام
خداوند در سوره یوسف: آیات 54 تا 57 می فرماید: «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ* قالَ اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ* وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ* وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ»؛ ملک (مصر) گفت: او (یوسف) را نزد من آورید تا وى را مخصوص خود گردانم هنگامى که (یوسف نزد وى آمد و) با او صحبت کرد (ملک به عقل و درایت او پى برد و (گفت تو امروز نزد ما منزلت عالى دارى و مورد اعتماد هستى. (یوسف) گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم. و اینگونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم که هر گونه مى خواست در آن منزل مى گزید (و تصرف مى کرد) ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) مى بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کنیم. و پاداش آخرت براى آنها که ایمان آورده اند و پرهیزگارند بهتر است.
اهمیت ویژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمى توان از نظر دور داشت، آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت مى کند، چرا که یوسف از میان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت، زیرا مى دانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانیهاى کشور باستانى مصر، سامان خواهد یافت، و از طریق عدالت اقتصادى مى تواند سازمانهاى دیگر را کنترل کند. در روایات اسلامى نیز اهمیت فوق العاده اى به این موضوع داده شده است از جمله در حدیث معروف على (ع) یکى از دو پایه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم(قوام الدین و الدنیا ) مسائل اقتصادى قرار داده شده است، در حالى که پایه دیگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است. (نهج البلاغه، حکمت 372)
گرچه مسلمین تاکنون اهمیتى را که اسلام به این بخش از زندگى فردى و اجتماعى داده نادیده گرفته اند، و به همین دلیل از دشمنان خود در این قسمت عقب مانده اند، اما بیدارى و آگاهى روز افزونى که در قشرهاى جامعه اسلامى دیده مى شود، این امید را به وجود مى آورد که در آینده کار و فعالیتهاى اقتصادى را به عنوان یک عبادت بزرگ اسلامى تعقیب کنند و با نظام صحیح و حساب شده عقب ماندگى خود را از دشمنان بى رحم اسلام از این نظر جبران نمایند. ضمنا تعبیر یوسف که مى گوید«إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» دلیل بر اهمیت مدیریت در کنار امانت است، و نشان مى دهد که پاکى و امانت به تنهایى براى پذیرش یک پست حساس اجتماعى کافى نیست بلکه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مدیریت نیز لازم است، چرا که" علیم" را در کنار" حفیظ" قرار داده است. و ما بسیار دیده ایم که خطرهاى ناشى از عدم اطلاع و مدیریت کمتر از خطرهاى ناشى از خیانت نیست بلکه گاهى از آن برتر و بیشتر است.
با این تعلیمات روشن اسلامى نمى دانیم چرا بعضى مسلمانان به مساله مدیریت و آگاهى هیچ اهمیت نمى دهند و حد اکثر کشش فکر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاکى است با اینکه سیره پیامبر (ص) و على (ع) در دوران حکومتشان نشان مى دهد، آنها به مساله آگاهى و مدیریت همانند امانت و درستکارى اهمیت مى دادند.
رشد یعنی قدرت مدیریت، وقتی که انسان می خواهد انسانهای دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد، اداره انسانهای دیگر باشد آنرا مدیریت و رهبری می نامیم، این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی " هدایت " و به تعبیر رساتر " امامت " نامیده می شود. دقیق ترین کلمه ای که بر کلمه امامت منطبق می شود همین کلمه رهبری است.
فرق نبوت و امامت در اینست که نبوت راهنمائی و امامت رهبری است. نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمائی است. راهنما چه می کند؟ راه را نشان می دهد. وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمائی به رهبری نیاز دارد. یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند. نبوت راهنمائی است و یک منصب است، اما امامت رهبری است و منصب دیگری است. پیغمبران بزرگ هم نبی و هم امام هستند.
و . . .
تعداد صفحات:6