تعداد صفحه: 12
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
پیشینه و تعریف
مغز هیجانی
کاربردهای هوش هیجانی در زندگی
چگونگی آموزش در کودکی
عوامل مؤثر در هوش هیجانی
شناخت عواطف شخصی
به کار بردن درست هیجان ها :
برانگیختن خود
شناخت عواطف دیگران:
حفظ ارتباط ها
رابطۀ هوش هیجانی با فریب و دروغگویی
منابع
مقدمه
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (که ضریب آن با EQ نشان داده میشود) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند (مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری).
پیشینه و تعریف
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را تحتالشعاع قرار میدهد.[۲][۳]
در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزهٔ اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته بود: ۱. شناخت هیجانها و احساسات خود، خودآگاهی ۲. مدیریت هیجانها و احساسات خود، خودمدیریتی ۳. خودانگیزشی ۴. تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی ۵. مدیریت رابطه با دیگران، دیگر مدیریتی مدل گُلمن که امروزه به طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است، به این معنا نیست که وقتی کسی دارای هوش عقلی یا ضریب هوشی(IQ) بالایی باشد، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیز هست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابط بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.[۴]
مغز هیجانی
برای درک تسلط مقتدرانه هیجانها بر ذهن خردورز - و اینکه چرا احساسات و منطق تا این حد با هم در میافتند - نحوه تکامل مغز را بررسی میکنیم. اندازه مغز انسان که از حدود ۱۳۵۰ گرم یاخته عصبی و مایع سلولی تشکیل میشود، تقریباً سه برابر مغز بستگان نزدیک او در زنجیره تکامل، یعنی نخستینهای غیر انسان است. در طول میلیونها سال تکامل، مغز از پایین به سمت بالا تکامل یافته و مراکز بالاتر آن از بسط و تفصیل قسمتهای پایینتر و کهن تر به وجود آمدهاند.(رشد مغز در جنین انسان تقریباً همین مسیر تکاملی را طی میکند)
ابتدایی ترین بخش مغز در تمام گونهای عصبی شان، سیستمی حداقلی نیست، ساقه مغز است که قسمت فوقانی نخاع شوکی را احاطه کرده است. این ریشه مغز، اعمال حیاتی ابتدایی مانند تنفس و سوخت و ساز اندامهای دیگر بدن را تنظیم میکند و کنترل واکنشها و حرکات قالبی را بر عهده دارد. نمیتوان گفت که این مغز ابتدایی، فکر میکند یاقدرت یادگیری دارد، بلکه بیشتر مجموعهای از تنظیم کنندهای از قبل برنامه ریزی شده است که بدن را آن گونه که باید به حرکت وا میدارد و به گونهای واکنش نشان میدهد که ادامه حیات را ممکن سازد.
در عصر خزندگان این مغز حاکمیت داشت. ماری را مجسم کنید که به نشانه تهدید به حمله، فش فش میکند. مراکز هیجانی از ابتدایی ترین ساختارهای مغز، یعنی ساقه مغز، سر بر آوردند. میلیونها سال بعد در طول دوران تکامل، از این قسمتهای هیجانی، مغز متفکر یا قشر تازه مخ پدید آمد، یعنی پوسته بزرگی که متشکل از بافتهایی در هم پیچیده که لایههای فوقانی مغز را تشکیل میدهند.