نویسنده: رابرت لیوینگستون اسکایلر
تصور اینکه تاریخ باید موعظه کند، سرگذشتى دراز دارد. به عقیده تاکیتوس(2)، مهمتریننقش تاریخ این است که نمىگذارد کارهاى شایسته فراموش شوند و آدمیان را از ترس تقبیحآیندگان از کردار بد باز مىدارد. این نظر بطبع نزد مصلحان اخلاقى سخت مقبول افتاده است.فىالمثل، لوتر مى گوید از تاریخ "یاد مىگیریم که پارسایان و فرزانگان در پى چه چیزها بودند واز چه دورى مىجستند و چگونه مىزیستند و روزگار بر آنان چه سان مىگذشت یا به چهپاداشى رسیدند، و بعکس، بدکاران و اصرار ورزان بر جهل چگونه عمر به سر بردند و چهکیفرهایى بر ایشان رانده شد." لرد بالینگ بروک(3) نیز که در امور دینى بر عقل آدمى تکیه داشت وبهرغم اقرار به وجود بارى، منکر دخالت خدا در امور جهان بود، و مشکل بتوان او را در صفمصلحان اخلاقى جاى داد، از همین نحله بود. در یکى آثار وى - نامههایى درباره مطالعه و فایدهتاریخ(4) - مىخوانیم: "طبیعت به ما کنجکاوى داده است تا ذهنهاى ما را به کار و کوشش وادارد،اما هرگز بر آن نبوده که کنجکاوى بزرگترین - و به طریق اولى، یگانه - هدف کاربرد اذهان باشد.مقصود حقیقى و صحیح از به کار انداختن ذهن، بهکرد دائم فضیلتهاى فردى و اجتماعى است."به نظر وى، مطالعه تاریخ "از هر مطالعه دیگرى براى یاد دادن فضیلتهاى فردى و اجتماعى به ما،شایستهتر و درستتر است." در نزد بالینگ بروک نیز مانند دیونوسیوسِ هالیکار ناسوسى(5)،تاریخ براستى همان فلسفه است، منتها "با سرمشقهایى که از وقایع ماضى و کردار گذشتگانمىآورد، پند مىدهد." اگر تاریخ تکرار شود - چنانکه توکودیدس(6) معتقد بود و هنوز افراد عادى و برخى از مربیان و معلمان عقیده دارند - پس تاریخ باید براى کسانى که بدانند چگونه آن را بهطرز درست بخوانند، خزانه پهناور حکمت و فرزانگى و سکاندار راستین زندگى باشد. بر طبقاین رأى، تاریخ بواقع یکى از شعبههاى فن موعظه است که ما را به فضیلت سفارش مىکند و ازرذیلت برحذر مىدارد، و نخستین وظیفه آن اندرزگویى است.