تعداد صفحه: 32
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف بازی
نقش بازی در رشد اجتماعی کودک
نقش بازی در رشد عاطفی
نقش بازی در رشد جسمی کودک
نقش بازی در رشد ذهنی کودک
انواع بازیها
تقسیم دیگر
* بازیهای طبیعی:
* بازیهای شهری
اسباب بازی
*زیر یک سال
*کودکان نوپا
* دو سالگی
* دبستانی
چگونه می توان از وسایل خانه برای ساختن اسباب بازی استفاده کرد؟
انتخاب اسباب بازی مناسب برای کودکان
اهمیت اسباب بازی
انتخاب اسباب بازی مناسب با سن کودک
استفاده از رایانهای
عوارض منفی
* تشنج
*کم خوابی
*اضطراب
* ساختار بدن
اسباب بازی برای گروه های سنی مختلف
از ۳ الی ۴ سالگی
۴ الی ۵ سالگی
۵ الی ۶ سالگی
از ۷ تا ۱۲ سالگی
توصیه هایی برای والدین
منابع:
مقدمه
درباره فواید بازی و نقش آن در پرورش جسم و روح آنها ، پژوهش های زیادی انجام شده است و کارشناسان و پژوهشگران به این نتیجه روشن رسیده اند که بازی ، نیاز اولیه و ضروری کودکان است و هر چه امکان پرداختن آنها به بازیهای سالم و سازنده بیشتر باشد ،فکر و ذهن و جسم آنها بهتر پرورش می یابد و خصوصیت های اجتماعی آنها بهبود می یابد.
هیچ زمانی جز سالهای اولیه زندگی، بازی تأثیر خود را نشان نمی دهد. پس توجه به سالهای کودکی و تأثیر بازی، ضرورت بسیاری دارد. کودک هنگام بازی می تواند کشف کند چه کسی است و چه توانایی هایی دارد، دنیا چیست و چگونه خود را باید با محیط هماهنگ کند. بازی می تواند به کودک اعتماد به نفس دهد، بازی کردن بچه ها راهی است به سوی شکل گیــری شخصیتـی سالم و مفید. در نتیجه برای این که کودک در آینــده، زندگی خوب و بالنده ای داشته باشد، فرایند بازی بسیار ضروری است.
تعریف بازی
به هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت گروهی یا فردی انجام پذیرد و موجب کسب لذت و اقناع نیازهای کودک شود بازی گویند.
نقش بازی در رشد اجتماعی کودک
نقش بازی در رشد عاطفی
نقش بازی در رشد جسمی کودک
نقش بازی در رشد ذهنی کودک
انواع بازیها
کودکان روحیات متفاوتی دارند و با توجه به ویژگی های خود،بازی های مختلفی را تجربه می کنند. عواملی که در انتخاب نوع بازی کودکان دخالت داردعبارتند از:
بر همین اساس بازی به انواع گوناگون تقسیم می شود:
تعداد صفحه: 36
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
کنکره وین و اهمیت آن در روابط بین ملتها
1- نیروها و برنامه ها درکنکره وین
2- اصولى نظم جدیدبین المللى
۳-کنکره وین: اعاده و همبستگى پادشاهی هاى اشرافى
4-کنگره اکس لا شپل و سیستم سرکوب مترنیخ به عنوان متمم کنگره وین
5-اوج گیرى مبارزات آزادیخواهى و واکنش جبهه متحد اشرافیت(اریستو کراسی)
ارجاعات
مقدمه
کنگره وین نخستین تجربه گردهمایی دولتهای اروپایی بود که میتوانست ظاهرا به اختلافات بین آنان ،هر چند به طور موقت، خاتمه دهد و آنان را مجبور به اتخاذ تصمیم واحدی در برابر عوارض ناشی از انقلاب کبیر فرانسه کند.
امپراتوران و سیاستمداران بزرگ تحت عنوان «کنسرت اروپا» یا کنگره وین در سال 1815 میلادی در پایتخت اتریش دور هم جمع شدند.
جالب اینجا بود که فرانسه نیز توانست با سیاستهای تالیران وارد کنگره شود: «چون ملت ما ملتی انقلابی است که انقلابشان شکست خورده، اگر بیش از این تحت فشار قرار گیرد، کینه ملت فرانسه را بر می انگیزد، هم اینکه سایر ملتهای اروپا به حمایت از ملت فرانسه قیام خواهند کرد. زیرا این دولتهای اروپایی هستند که با انقلاب مخالفند اما ملتهای شما طرفدار اصلیترین پیام انقلاب فرانسه هستند و آن مبارزه با استبداد برای رسیدن به آزادی است.»
به این ترتیب فرانسه به عضویت کنگره پذیرفته شد.
اعضای کنسرت در این گردهمایی دو اصل عمده را تعقیب میکردند: تضمین حکومتهای سلطنتی استبدادی موروثی و ضرورت ایجاد و حفظ وحدت سیاسی بین دولتها و ملتهای اروپایی.
رهبران کنگره تصمیم گرفتند، به دلیل به هم ریختگی مرزهای سیاسی کشورها توسط ناپلئون، نقشه جدید اروپا را با مرزهای نزدیک به قبل از بروز انقلاب فرانسه، ترسیم کنند.
کنگره، فرانسه را مقصر جنگی اعلام کرد و او را مجبور به پرداخت غرامت کرد.
مترنیخ صدراعظم و وزیر امور خارجه اتریش ،رهبر ایدئولوژیک کنگره بود. اهدافی که مترنیخ برای کنگره مشخص کرده بود که دقیقا مغایر با اهداف انقلاب کبیر فرانسه بود:
1_ جلوگیری از جنبشهای آزادی بخش و لیبرالیستی در همه اروپا و حتی در خارج از اروپا که به نوعی به اروپا مربوط میشد.
2_ بازگرداندن مرزهای سیاسی کشورها به قبل از انقلاب و برگرداندن پادشاهان معزول اروپایی بر تخت سلطنت خود.
3_ پرداخت غرامت از سوی فرانسه به کشورهای خسارت دیده که این درخواست تقریبا عملی نشد و آنچه که جالب است این که در سالهای بین 1815 تا 1830 میلادی در تاریخ روابط بین الملل به عنوان عصر مترنیخیسم شهرت دارد. این اصطلاح عنوانی است ترسناک و تهدیدکننده که با هر نوع جنبش و تمایل آزادی خواهی مبارزه سرکوب گرانه میکرد.
مدت زمان کوتاهی پس از تشکیل کنگره وین دولتهای اروپایی به حالتی رقابت آمیز سعی کردند، هر کدام نسبت به دیگری امتیاز بیشتری به دست آورند. در عین حال اعضای کنگره، کاخ آرزوهای طلایی مترنیخ را که قصد داشت در «کنسرت اروپا» ساز کند را نیز ویران کردند. علی رغم تمام نفاق و اختلافاتی که بین دولتهای عضو کنگره وجود داشت، اروپاییان توانستند تا پایان قرن نوزدهم سلطه خود را بر بخش عظیمی از جهان گسترش دهند.
دلایل شکست کنگره به شرح زیر هستند:
1_ رهبران اروپا هنوز تجربه حل مسایل سیاسی را به صورت دسته جمعی نداشتند و هر کدام از اعضا کوشش میکردند منافع فردی و ملی خود را تامین کنند.
2_ الکساندر اول به عنوان رییس کنگره تصمیم داشت برای حل اختلافات بینالمللی بین قدرتهای اروپایی اصول و موازین مسیحیت مثل مروت، اخوت و عدالت حاکم شود که انگلستان به شدت با این نظر مخالفت کرد.
3_ روسیه که از جنبشهای لیبرالیستی و آزادی خواهانه احساس ترس میکرد به اعضای کنگره پیشنهاد داد تا برای جلوگیری از شکل گیری کانونهای آزادی خواهی در اروپا از یک سیاست دسته جمعی پیروی کنند که انگلستان با این سیاست نیز مخالفت کرد. برای اینکه انگلستان به عنوان کشور دموکرات نمیخواست خود را درگیر مشکلات کشورهای استبدادی مثل روسیه کند.
4_ در همین دوره جنبشهای آزادی خواهی در اسپانیا علیه پادشاه شکل گرفت و مترنیخ دستور داد که ارتش فرانسه این جنبش را به دو دلیل سرکوب کند. تا هم جنبش سرکوب شود و هم ارتش فرانسویها تضعیف شود. اما فرانسویها با این امر مخالفت کردند. به این ترتیب تصمیمات کنگره وین با شکست مواجه شد و مترنیخ در سال 1826 فرار کرد و کنگره فرو ریخت.
کنکره وین و اهمیت آن در روابط بین ملتها
کنکره ها وکنفرانسى هایى که پس از یک جنگ همگانى برکنار مى شوند حکم مجلس مؤسسانی را دارند که پس از وقوع انقلاب کار تدوین قانون اساسى یک کشور را به عهده دارد. لذا در درجه اول شناخت نیروهایى که در اینگونه کنکره ها موجب تغییر رأى اعضا شده یا برتصمیمات اثر مى گذارند ضرورت دارد و بعد از آن باید به توافق همگانى که بین قدرتهاى شرکت کننده صورت مى گیرد و در واقع مؤسس یک نظام بین المللى است توجه نمود.
1- نیروها و برنامه ها درکنکره وین
بر اساس معاهده 30 مه 1814 پاریس(ماده 32) که به دنبال استعفاى ناپلئون و میثاق فونتن بلو (11 آوریل 1814) منعقد گردید، مقرر شد که براى حل مسائل بین المللى و خصوصاً تقسیم و تصرف سرزمین هایى که از فرانسه بازپس گرفته شده بود کنگره اى مرکب از نمایندگان تمام دولتهاى اروپا، در وین تشکیل گردد. این کنگره از اکتبر 1814 تا ژوئن 1815 با شرکت شاهان و شاهزادگان زیادى که نمایندگى کشورهاى اروپایى را به عهده داشتند برگزارگردید. علاوه بر تزار الکساندر امپراتور روسیه فرانسیس اول امپراتور اتریش و فردریک ویلهلم سوم پادشاه پروس و شخصیتهاى برجسته ای چون مترنیخ[1] ، وسن برگ[2] از اتریش، کاسلرى[3] و لرد
ولینگتن از انگلستان، تالیران و دوک دودالبرگ از فرانسه و هاردنبرگ ودوهومبلت از پروس- نمایندگان کشورهاى زیر نیز شرکت داشتند: از اسپانیا کنت دولابرادور از پرتغال کنت دوپالملا و چندتن دیگر، از روسیه رازومفسکى وکنت دونسلرود و چند تن دیگر و همچنین نمایندگان دانمارک و ناپل، مدن ، سیسیل، ساردنى، هلند، ایالات رومانى، سوثیس، باویر، ساکس، هانور، ورتنبرگ و سایر شاهزاده نشین هاى آلمان و شهرها و جوامع ایتالیائى. تنها نماینده عثمانى که در این زمان قدرتى اروپایى محسوب مى شد در این مجمع حضور نداشت و به عبارت درست تر از پذیرفتن آن خوددارى شد.
اما نباید تصورکرد که تمام کشورهاى شرکت کننده در این گونه کنفرانس ها نقش یکسانى دارند، بلکه نقش بعضى ازکشورها صرفاً در حد صحه گذاشتن به تصمیمات قدرت هاى بزرگتر است. در کنگره وین تصمیمات اصلى به عهده چهار قدرت بزرگى بودکه طى معاهد 5 شومون اول مارس 1814 بر همبستگى خود در مقابل فرانسه و انحصار حق تصمیم گیری نسبت به مسائل مهم تاکید کرده بودند. در مادة 5 این معاهده آمده بودکه طرفین هنگام امضاى قرار داد صلح با فرانسه نظریات خود را هماهنگ نموده و در مورد راههاى تضمین صلح به مشاوره خواهند پرداخت. پس از آن نیز توافق کردندکه قبل از افتتاح رسمى کنگره در مجمعى سرى بة حل اختلافهای بین خود پرداخته و بر اساس منافع دولت هاى متبوع خود تصمیماتی اتخاذ و سپس کنکره را به منظور تصویب نظریات خود مفتوح سارند. این چهارکشور موفق شدند طى دو پروتکل که در 22 سپتامبر 1814 به امضاء رسید بر سر تقسیم سرزمین هاى مورد نظر به توافق برسند و به اختلات هاى خود پایان دهند موقعى که کنگره وین برگزار شد هیچگاه کشورهای دیگر به طور واقعى در تصمیم گیرى ها شرکت نداشتند و حضور نمایندگان آنها در این کنگره تأثیرى در سرنوشت آنها نداشت و به قول یک مورخ فرانسوى «حقوق عمومى را از این پس به چیزی جز حقوق اقویا نمى توان تعبیرکرد » تنها شاید کوشش هاى فرانسه به نمایندگى تالیرن تاحدی بر جریان تصمیم گیرى کنکره اثرگذاشت .
حال که ملاحظه نمودیم که کارکنگره وین منحصر به تصویب منویات قدرت هاى بزرگ بوده است لازم است ببینیم هر یک از آنها جه برنامه هـاى در پیش داشته اند و چه سوداهایى در سر مى پروراندند. هر یک از این چهار دربار با اشتهای زیاد خود را به وین رسانده بودند تا نظریات خود را براى تأمین منافع آتى خود به عنوان یک اصل بین المللى به جهانیان بقبولانند.
انگلستان خواب توسعه و تحکیم برترى دریایى خود را مى دید، خصوصاًکه فتوحات [4] امپرتورى بریتانیا در دوران انقلاب فرانسه که به برکت افول قدرت اخیر حاصل شده بود، آن را بیش از پیش متوجه مستعمرات نموده بود و بر آن بود که بر متصرفات سایر قدرت هاى دریایى مثل اسپانیا، پرتغال و هلند نیز دست یابد. همدستى بریتانیا با شورشیان مستعمرات متعلق به کشورهاى یاد شده در راستاى همین هدف صورت مى گرفت. دیپلماسى انگلستان درکنگره وین نیز حول همین محور پى ریزى شده بود. زیرا انگلستان تشخیص داده بود براى رسیدن به حاکمیت بلا منارع بر دریاها بى طرفى فرانسه و روسیه لازم است. چون فرانسه به دلیل تجارت و روسیه به دلیل مطامعى که در مورد قسطنطنیه و مسأله شرق داشت ممکن بود سد راه توسعه طلبى انگلستان گردند. نقشه انگلستان برای بى اثر نمودن واکنثى هاى این دوکشور این بودکه در ازاء گرفتن کاپ و سیلان از هلند، بلژیک را که از فرانسه پس گرفته بودند به هلند بدهد تا هم فرانسه تضعیف شود و هم هلند به فکر باز پس گرفتن مستعمرات خود نباشد. در مورد روسیه بر آن بود که این کشور را از دست اندازى بیشتر به لهستان محروم و آن را در مقابل اتحاد اتریش و پروس قرار دهد و بر عکس دست دوکشور اخیر را در لهستان باز بگذارد،. علاوه بر این براى کاهش نفوذ فرانسه در ایتالیا، انگلستان با سلطه اتریش بر این سرزمین موافقت داشت. و بالاخره در مورد اتحاد آلمان نظر انگلستان این بود که ایجاد آلمان بزرگ به مصلحت صلح عمومى نیست بلکه صلاح در این است که شاهزاده نشین هاى آلمانى تحت اداره مشترک پروس و اتریش قرارگیرند و کنفدراسیون ایالات آلمان تا سر حد ممکن سست و نامنسجم باشد. در مجموع موضع گیرى انگلستان درکنگره وین حکایت از ضدیت با روسیه و فرانسه و تضعیف هلند و پرتغال یعنى ضدیت با تمامى قدرتهاى بالفعل یا بالقوه دریایى مى نمود. دومین کشورى که مطامع و توسعه طلبى آن کنکرة وین را تحت تاثیر قرار مى داد اتریش بود. بین اتریش و انگلستان اتفاق نظر حاصل بود به طورى که مى توان گفت در بین قدرت هاى رویاى برى هیج کشورى مانند اتریش داراى اشتراک منافع با بریتانیا نبود. تنها موردى که سیاست دوکشور با هم تطبیق نمى کرد تعیین حدود قدرت پروس بود، وگرنه در مورد فرانسه و ایتالیا، لهستان و سوئیس اتفاق نظر وجود داشت. ولى در مورد پروس این اختلاف نظر وجود داشت که مترنیخ مایل نبود پروسیها بر درسد مسلط شده و انحصار نفوذ اتریش در آلمان را از بین ببرند در حالیکه کاسلرى باگسترش محدود حوزه نفوذ پروس در شاهزاده نشین هاى آلمان موافق بود. در عین حالى این اختلاف نظر هرگزیه جداثى دو کشور نینجامید ولى تا حدى زمینه، براى فعالیت و بهره گیرى تالیران آماده ساخت.
خواسته هاى روسیه بر عکسى کاملاً در جهت خلاف سیاست انگلستان و اتریش بود. تزار، مایل بود در ازاء تلفاتى که در جنگ با ناپلئون متحمل شده است دوک نشین ورشو به تصرف درآورده و با فوال تدریجى عثمانى نفوذ خود دا در بالکان افزایش دهد. طبیعى است که چنین اندیشه هاى روسیه قبل از همه با اتریش درگیر مى ساخت.. زیرا اتریش نیز بالکان را حوزه نفوذ خود مى پنداشت. با این وصف مى توان دریافت که اتریش با دو قدرت برى دیگر یعنى روسیه و پروس سر سازگارى نداشت.
تعداد صفحه: 15
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
طرح جابر بن حیان مورد نظر دارای:
- تیتر مربوط به طرح با طراحی زیبا و رنگی
- مقدمه
- اهداف
- سوالات تحقیق که در متن به آن جواب داده می شود
- (تحقیق زمینه ای) چندین صفحه توضیحات در باره موضوع و مسئله طرح
- نمودار
- نتیجه گیری
- تشکر و قدردانی از معلم و مدیر
- منابع
- کادر تهیه کنندگان
- تصاویر مربوط به موضوع طرح
- با طرح های رنگی زیبا و جذاب
****طراحی رنگی و جذاب کادرها و نوشته ها****
++++ کاملا قابل ویرایش و تغییر و جایجایی +++
نمونه تصویر صفحات
برای دیدن تصویر در سایز بزرگتر
روی تصویر کلیک راست نموده و گزینه view image را بزنید
اهمیت مدیریت در اسلام
خداوند در سوره یوسف: آیات 54 تا 57 می فرماید: «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ* قالَ اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ* وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ* وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ»؛ ملک (مصر) گفت: او (یوسف) را نزد من آورید تا وى را مخصوص خود گردانم هنگامى که (یوسف نزد وى آمد و) با او صحبت کرد (ملک به عقل و درایت او پى برد و (گفت تو امروز نزد ما منزلت عالى دارى و مورد اعتماد هستى. (یوسف) گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم. و اینگونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم که هر گونه مى خواست در آن منزل مى گزید (و تصرف مى کرد) ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) مى بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کنیم. و پاداش آخرت براى آنها که ایمان آورده اند و پرهیزگارند بهتر است.
اهمیت ویژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمى توان از نظر دور داشت، آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت مى کند، چرا که یوسف از میان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت، زیرا مى دانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانیهاى کشور باستانى مصر، سامان خواهد یافت، و از طریق عدالت اقتصادى مى تواند سازمانهاى دیگر را کنترل کند. در روایات اسلامى نیز اهمیت فوق العاده اى به این موضوع داده شده است از جمله در حدیث معروف على (ع) یکى از دو پایه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم(قوام الدین و الدنیا ) مسائل اقتصادى قرار داده شده است، در حالى که پایه دیگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است. (نهج البلاغه، حکمت 372)
گرچه مسلمین تاکنون اهمیتى را که اسلام به این بخش از زندگى فردى و اجتماعى داده نادیده گرفته اند، و به همین دلیل از دشمنان خود در این قسمت عقب مانده اند، اما بیدارى و آگاهى روز افزونى که در قشرهاى جامعه اسلامى دیده مى شود، این امید را به وجود مى آورد که در آینده کار و فعالیتهاى اقتصادى را به عنوان یک عبادت بزرگ اسلامى تعقیب کنند و با نظام صحیح و حساب شده عقب ماندگى خود را از دشمنان بى رحم اسلام از این نظر جبران نمایند. ضمنا تعبیر یوسف که مى گوید«إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» دلیل بر اهمیت مدیریت در کنار امانت است، و نشان مى دهد که پاکى و امانت به تنهایى براى پذیرش یک پست حساس اجتماعى کافى نیست بلکه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مدیریت نیز لازم است، چرا که" علیم" را در کنار" حفیظ" قرار داده است. و ما بسیار دیده ایم که خطرهاى ناشى از عدم اطلاع و مدیریت کمتر از خطرهاى ناشى از خیانت نیست بلکه گاهى از آن برتر و بیشتر است.
با این تعلیمات روشن اسلامى نمى دانیم چرا بعضى مسلمانان به مساله مدیریت و آگاهى هیچ اهمیت نمى دهند و حد اکثر کشش فکر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاکى است با اینکه سیره پیامبر (ص) و على (ع) در دوران حکومتشان نشان مى دهد، آنها به مساله آگاهى و مدیریت همانند امانت و درستکارى اهمیت مى دادند.
رشد یعنی قدرت مدیریت، وقتی که انسان می خواهد انسانهای دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد، اداره انسانهای دیگر باشد آنرا مدیریت و رهبری می نامیم، این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی " هدایت " و به تعبیر رساتر " امامت " نامیده می شود. دقیق ترین کلمه ای که بر کلمه امامت منطبق می شود همین کلمه رهبری است.
فرق نبوت و امامت در اینست که نبوت راهنمائی و امامت رهبری است. نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمائی است. راهنما چه می کند؟ راه را نشان می دهد. وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمائی به رهبری نیاز دارد. یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند. نبوت راهنمائی است و یک منصب است، اما امامت رهبری است و منصب دیگری است. پیغمبران بزرگ هم نبی و هم امام هستند.
و . . .
تعداد صفحات:6