دانش علمی زمانی مفهوم واقعی دارد که اطلاعات جمع آوری شده بر اساس روش های مخصوصی باشند و از جمیع جهات رعایت شرایط و قوانین علمی به عمل آید.
بنابراین روانشناسی نیز که به حق جزء علوم به شمار می رود دارای روش های تحقیق مخصوصی است که در این فصل به شرح و توصیف آنها می پردازیم. در ابتدا باید اشاره کنیم به واسطه وسیع بودن دامه روانشناسی روش های تحقیقات آن تحقیقات دقیق آزمایشگاهی – بررسی های اجتماعی- مطالعات بالینی و درمانی- تجسسات تربیتی و آماری و همچنین بسیاری از مسائل اجتماعی- تربیتی- پزشکی و نظائر آنها را دربر می گیرند.
علیرغم روش به کار رفته غایت نهایی محقق جمع آوری اطلاعات درباره پدیده یا کیفیت مورد توجه او می باشد تا بر اساس آنها فرضیات و نظریات خود را تا حدود امکان تحقق بخشد.
پس از بررسی بسیاری از روش های تحقیق در روانشناسی ادواردز (1968) آنها را به چهار گروه اصلی تقسیم می کند که عبارتند از:
روانشناسی سازمانی عبارت است از علم بررسی مجموعه عوامل و متغیرهایی که رفتار فرد را در دنیای کار تحت تأثیر قرار میدهند. بطور کلی روانشناسان سازمانی رفتار را در موقعیتهای کاری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند.
تاریخچه روانشناسی سازمانی
قبل از سال 1900 حتی نامی از روانشناسی سازمانی وجود نداشت. تا اینکه روانشناسی به نام برایان مقالهای در این باره که چگونه تلگرافچیهای حرفهای مهارت خود را در زمینه فرستادن و گرفتن پیام توسعه دهند، انتشار داد. چند سال بعد در سال 1904 مطالعه روانشناختی تحت عنوان فعالیتها و کنشهای بهم پیوسته که در زندگی روزانه آشکار میشود، انجام گرفت که گامهای آغازین در مطالعات مربوط به حوزه روانشناسی سازمانی بود. سه شخص به عنوان پدران بنیان گذار روانشناسی سازمانی شناخته شدهاند که هر چند بطور مستقل کار کردهاند، ولی در اصل آنها آشکارا همپوشی داشته است.
والتر دلیل اسکات به عنوان یک روانشناس بر این نکته تأکید داشت که رهبران مؤسسات بازرگانی در تبلیغات خود نیاز به کاربرد علم روانشناسی دارند. فردریک تیلور ارزش طراحی مجدد شرایط کاری را برای دستیابی به بازده والتر برای کارخانه و دستمزدی بهتر را برای کارگران محقق ساخت. هوگو مونستربرگ یک روانشناس آلمانی یا آموزش آکادمیک سنتتی بود. او به کاربرد روشهای سنتی روانشناسی به مشکلات عملی صنعت علاقمند بود. او در کتاب خود گزینش کارکنان ، طراحی شرایط کار و کاربرد روانشناسی فروش را مورد بحث قرار داده است. بعد از جنگ جهانی اول و دوم روانشناسی سازمانی توسعه بیشتری پیدا کرد و قلمرو تخصصی خود را وسعت داد.
در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است . شیوه های مقابله ؛ تواناییهای شناختی و رفتاری ای هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور به کار گرفته می گیرد . در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند ، می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند ، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد ، سلامت ساز است.
این وب سایت شامل مدیریت اعضا ، آپلود کردن فایل ، تماس با ما ، سبد خرید که قادر به محاسبه و دادن فاکتور جمع کل مبلغ می باشد و همچنین دارای یکسری مقالات میباشد،که همه ی مقالات و مطالب وب سایت از پایگاه فراخوانی شده است. همچنین این پروژه با زبان PHP نوشته شده و برای اجرا باید دو فایل SQL با نامهای Ravanshenasi1.sql و ravanshenasi2.sql را در پایگاه داده ایمپورت نمایید. جهت ارسال ایمیل، فایل tamas.php را با یک ادیتور باز کرده و ایمیل خود را به جای ایمیل prozhe@gmail.com وارد نمایید. همچنین جهت لاگین کردن به سایت از نام کاربری prozhe.com و پسورد prozhe.com استفاده نمایید.
قالب : PHP
20 صفحه
فایل ورد
قابل ویرایش
فهرست
عنـــــــوان
صفحه
مقدمه
پیش فرض های روانشانسی کار
موارد استفاده از روانشناسی کار
توسعه روانشناسی کار
روانشناسی کار
مبانی نظری روانشناسی کار
آثار آموزشی بر شغل
آزمون های روانی
انواع آزمون
اندازه گیری توانایی های انسان
ثبات زمان واکنش
انواع مختلف زمانهای واکنش
تواناییهای مکانیکی
آزمون توانایی ذهنی
آزمون شخصیتی
شرایط محیط کار بر روان کارگر
معیارهای شرایط کار
میزان روشنایی محل کار
درجه روشنایی
سرو صدای محیط
نتیجه گیری
منابع و ارجاعات
38 صفحه
فهرست مطالب
عنوان صفحه
نقش ورزش در پُر کردن اوقات فراغت.. 9
شکوفا شدن استعدادهای نهفته با ورزش: 11
ورزش به عنوان یک عامل تأثیرگذار بر رشد اجتماعی. 14
ورزش و رشد رفتار ضد اجتماعی. 15
تعریف روانشناسی از "ورزش و سلامت روحی ". 16
رویکرد روان پویشی رشد شخصیت.. 17
کاربرد های تئوری زیگموند فروید. 17
انگیزش ناخودآگاه و سود ثانویه 18
روانشناسی و سلامت با ورزش.. 19
نحوه تأثیر ورزش بر سلامت روان. 21
تأثیر ورزش در کاهش افسردگی. 24
تأثیر ورزش در کاهش اضطراب.. 25
چگونگی مبارزه با بیماری روانی با ورزش: 26
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 94-93
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 94-93
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 93-92
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 93-92
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 92-91
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 92-91
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 91-90
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 91-90
نمونه سوال امتحانی نیمسال تابستان 90
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 90-89
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 90-89
نمونه سوال امتحانی نیمسال تابستان 89
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 89-88
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 89-88
نمونه سوال امتحانی نیمسال تابستان 88
نمونه سوال امتحانی نیمسال دوم 88-87
نمونه سوال امتحانی نیمسال اول 88-87
تعداد صفحه: 30
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
واژ شناسی هیجان
اجزای هیجان
نظریههای هیجان
ارسطو
دانیل گلمن
نظریه جیمز
نظریه شاختر ـ سینگر
نظریه ارزیابانه
نظریه رفتارگرایی
نظریه بازخوراند چهره
تامکینز
وظایف هیجانها
تاریخچه هیجان
فیزیولوژی هیجانها
ماهیّت هیجان چیست؟
تعریف هیجان
آثار هیجان
هیجان مُفید ـ هیجان مُضر؟
راه کارهای مقاوم سازی خود
رواشناسی هیجان
▪ دیدگاه زیستی
▪ دیدگاه شناختی
هیجان در زندگی
۱) فعالیت ضمیری
۲) تغییرات در اعمال فیزیولوژیکی
۳) تظاهرات بدنی
منابع:
مقدمه
هیجانها چند بعدی هستند. هیجانها به صورت پدیدههای ذهنی ، زیستی ، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها از این نظر احساسهای ذهنی هستند که باعث میشوند به صورت خاصی مثل عصبانی یا شاد احساس کنیم. هیجانها واکنشهای زیستی هم هستند. آنها پاسخهای بسیج کننده انرژیاند که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که روبرو میشویم آماده میسازند. برای مثال خشم نوعی میل انگیزشی در ما ایجاد میکند تا کاری انجام دهیم که معمولا آن را انجام نمیدهیم، مثلا با یک دشمن بجنگیم یا به یک بیعدالتی اعتراض کنیم. هیجانها پدیدهای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجانی میشویم علائم قابل تشخیص چهرهای ، ژستی و کلامی میفرستیم که کیفیت هیجان پذیری ما را به دیگران منتقل میکند. (مثل حرکت ابروهایمان و تن صدایمان)
در روانشناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفه اساسی برخورد است:
مؤلفه شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد.
مؤلفه فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند.
مؤلفه رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوه چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند . و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد . ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد .
واژ شناسی هیجان
اصطلاح هیجان از ریشه لاتینEmovere به معنی حرکت، تحریک و حالت تنش مشتق شده است. هیجان در زبان متداول با شور، احساس، انفعال و عاطفه معادل است.
در حال حاضر دو نوع کاربرد برای این واژه وجود دارد:
1ـ اصطلاحی پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس و نفرت مورد نظر است.
2ـ برچسبی برای زمینهای از تحقیقات علمی که به بررسی عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و شناختی این تجربیات ذهنی میپردازد.
علاوه بر این کاربردها، اصطلاح هیجان مفاهیم ضمنی دیگری نیز دارد:
حالات هیجانی به طور طبیعی، حاد تلقی میشوند و این حالات، تجارب ذهنی هستند که با احساسات تفاوت داشته و از نظر رفتاری با آشفتگی و اضطراب همراه هستند.
هیجان، حالت پیچیده روانشناختی است که شامل سه مولفه مجزا میباشد:
تجربه ذهنی، پاسخ هیجانی و رفتار آشکار حاصل از این تجربه. بر اساس مولفههای موجود، هیجانهای اصلی شامل ترس، تعجب، خشم، نفرت، ناراحتی و شادی میباشند و نوع دیگر هیجان، هیجانهای مرکب هستند که ترکیبی از هیجانات اصلی میباشند.
اجزای هیجان
هر هیجان شامل شناختها، اعمال و احساسات میباشد و تمامی هیجانات این مراحل را طی میکنند.
۱ـ احساس درونذهنی
۲ـ تحریک دستگاه خودکار
۳ـ ارزیابی شناختی از موقعیت
۴ـ ابراز هیجان
۵ـ واکنش عمومی
۶ـ گرایش عملی که مقدار هیجانی که از احساسی ناشی میشود و به صورت رفتار خاصی بروز میکند به تجربه فرد بستگی دارد.
مهمترین چیزی که تاکنون درباره هیجان گفته شده این است که، تا وقتی کسی هیجان را تعریف نکرده فکر میکند معنای آن را میداند.
نظریههای هیجان
ارسطو میگوید:"عصبانی شدن آسان است – همه می توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!"
دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالا تری دارند. ضریب هوشی(IQ) نمی تواند بخوبی از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی بر آید که فرصت ها، شرایط تحصیلی و چشم اندازهای مشابهی دارند.وقتی نود و پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد در دهه ۱۹۴۰ را – یعنی دورانی که دانشجویان دانشگاه های شرق آمریکا را اقرادی با هوشبهرهای متنوع تر از امروز تشکیل می دادند – تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، چنین دیدند که افرادی که بالاترین نمره های تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی، بهره وری و موفقیت شغلی از همدوره ایهای ضعیف تر خود موفق تر نبودند. آنان حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی یا رضایت از روابط دوستانه، خانوادگی و عشقی نیز وضعیتی برتر نداشتند. با ظهور عصر اطلاعات و ارتقاء ارزش مندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشم گیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شدهاست. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را در برگرفته و معمولاً به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی اطلاق میگردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانشهای پیشین، چون هوشبهر و مهارتهای فنی یا حرفهای است. هوش هیجانی از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوش مندی تلقی شده است. به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح درخصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوام پسند گردیدهاست.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان شناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را تحت الشعاع قرار میدهد.
نظریه جیمز – لانگه(theory James Lange): بر طبق این نظریه هیجانهایی که احساس میشوند، ادراک دگرگونیهای بدنی است. طبق این نظریه چیزی که ما به صورت هیجان تجربه میکنیم برچسبی است که به پاسخهای خودمان میزنیم. برای مثال، چون میگریزیم پس میترسیم.
نظریه شاختر ـ سینگر(Schachter – Singer): در این نظریه، هیجانی که احساس میکنیم تعبیر و تفسیر ما از حالتهای برانگیختگی است.
نظریه ارزیابانه: طبق نظر ریچارد لازاروس(Lazarus)، هیجان نتیجه ارزیابی اطلاعات از موقعیت محیطی و از درون بدن است.
نظریه رفتارگرایی: واتسون اظهار داشت که فقط سه هیجان اساسی وجود دارد که ذاتی بوده و توسط محرکهای ویژه بروز میکند که عبارتند از: ترس، خشم و عشق.
ترس: از پاسخ ذاتی فرد به صدای بلند و یا از دست دادن حمایت به وجود میآید.
خشم: از ایجاد مانع در برابر حرکات و اعمال فرد به وجود میآید.
عشق: از نوازش و دلجویی به وجود میآید.
و سایر هیجانها از طریق شرطیشدن و یادگیری به وجود میآید.
نظریه بازخوراند چهره: طبق این نظریه حالت چهره باعث تجربه درونذهنی هیجان میشود. تامکینز(Tomkins) معتقد است: حالت چهره یا مثبت است یا منفی. حالت چهره از همین طریق میتواند هیجانات مثبت و منفی را از هم افتراق دهد.
وظایف هیجانها
اگر ما قابلیت تجربه کردن و ابراز کردن هیجانها را تکامل بخشیدهایم، پس هیجانها باید برای اجداد ما سازگارانه بوده و احتمالا برای ما نیز چنین باشند. به طور مثال، ترس به ما هشدار میدهد که از خطر بگریزیم، خشم برای حمله کردن به مهاجم هدایت میکند. وقتی نیاز به گرفتن تصمیمی فوری است هیجان میتواند رهنمودی مفید در اختیار بگذارد. افرادی که شدیدا بیهیجان هستند اغلب تصمیمات نامناسب میگیرند.
تاریخچه هیجان
دانشمندان فراوانی درباره هیجان تحقیق کردهاند. ویلیام جیمز، اولین محققی است که برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیکی ارایه داد و چارلز داروین یکی از اولین دانشمندانی بود که هیجان را به طور سیستماتیک مطالعه کرد.
هدف او از نشان دادن هیجان در میان انسانها، شاهدی برای نظریه تکاملاش بود. او در سال 1872 کتاب خود را با عنوان "ابراز هیجان در انسانها و حیوانات" منتشر کرد.
همگانی بودن حالتهای چهره هنگام ابراز هیجان، تاییدی برای ادعای داروین مبنی بر ذاتی بودن واکنشها و داشتن تاریخچه تکاملی برای هیجانها میباشد.
فیزیولوژی هیجانها
چند منطقه مغزی در هیجانها دخالت دارند. "بادامه" سریعا به محرکهای هیجانی پاسخ میدهد. بسیاری از دگرگونیهای بدنی که در هیجان رخ میدهد، در نتیجه فعالیت بخشی از دستگاه عصبی خودمختار(Authomic Nervus) به وجود میآید. سمپاتیک، بخشی از این سیستم، با آزاد کردن هورمونهای اپینفرین و نوراپینفرین در هنگام هیجان در این تغییرات بدنی نقش مهمی ایفا میکند. به طور کلی نیمکره راست در ابراز و تشخیص هیجان نقش دارد.
تعداد صفحه: 16
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
مهارت های اجتماعی اش را افزایش دهد.
اعتماد به نفس پیدا کنند.
از لحاظ عقلانی سریع تر رشد یابند.
مهارت های زبانی را تمرین کنند.
بر ترس هایشان غلبه می کنند.
چگونه به کودک بیاموزیم خود را سرگرم کند؟
ارتباط متقابل
شبکه عاطفی گسترده
چند پیشنهاد ساده برای پر بار کردن اوقات بیکاری کودکان
۱- کاشتن سبزیجات:
۲- نگارش رویدادها و ماجراهای سفرهای تابستان
۳- از کودکان خود بخواهید، عروسک های نمایشی درست کنند
۴- کودکان را به ساختن وسائل یا پختن غذاها و شیرینی های ساده وادارید:
۵- کارها و مسئولیت های خانه را به کودکان واگذار کنید
۶- کودکان را راهنمای گردشگری خود سازید
۷- کودکان را به دیدن کارخانه ها یا مکان های مربوط به حرفه های گوناگون ببرید
۸- کودکان را به موزه ها ببرید
مقدمه
کودکان از لحاظ شخصیتی به انواع مختلفی تقسیم می شوند. شناسایی تیپ شخصیتی کودک به والدین کمک می کند تا شیوه تربیتی خود را در صورت اشتباه بودن، تغییر داده و روشهای دیگری را که به صلاح کودک دلبندشان است، جایگزی نمایند. یکی از این تقسیم بندی ها مربوط به کودکانی است که اصطلاحا «آب زیرکاه» نامیده می شوند. کودکان شیطانی که در کنار این صفت، در بیشتر مواقع خود را مظلوم و قابل ترحم نشان داده و سعی در بدگویی از دیگران دارند تا بلکه شاهد تنبیه آنان باشند. این کودکان، در انجام کارها و یا امتحانات، تمایل زیادی به تقلب کردن دارند و از همه مهمتر میل به آزار رساندن به دیگران در آنها بسیار شدید است به طوری که از انجام این کار غرق در لذت و شادمانی می گردند.
قوه تخیل ذهن بچه ها را باز می کند. شما به عنوان یکی از والدین ممکن است از همه مزایای قوه تخیل فعال آگاه نباشید. یک قوه تخیل فعال به کودک پیش دبستانی شما کمک می کند تا:
بازی های تخیلی، باعث می شود که حس همدلی آن ها نسبت به دیگران شکوفا شود.
مهارت های اجتماعی اش را افزایش دهد.
همان طور که بازی های بچه گانه نشان می دهد ، کودکان روابط خانوادگی، دوستانه و همکاری را به نمایش می گذارند و چیزهای بیشتری در مورد اعمال متقابل مردم به یکدیگر می آموزند. وقتی نقش یک دکتر را بازی می کنند خود را جای پزشک می گذارند و همانند او راجع به مریض خود فکر می کنند. در خاله بازی، آن ها چیزهای بیشتری در مورد احساس والدین نسبت به فرزندان شان یاد می گیرند. بازی های تخیلی، باعث می شود که حس همدلی آن ها نسبت به دیگران شکوفا شود. اگر کودکان بتوانند احساس جا ماندن از یک بازی یا از دست دادن یک حیوان را تصور کنند ، بهتر می توانند به افراد نیازمند کمک کنند و اشتیاق بیشتری برای بازی عاقلانه، سهیم کردن و همکاری خواهند داشت.
اعتماد به نفس پیدا کنند.
کودکان کنترل خیلی کمی بر زندگی خود دارند. تصور خود به عنوان یک سازنده آسمان خراش یا قهرمانی که از سیاره ما دفاع می کند به هر کودکی قدرت می بخشد. در نتیجه ، کودک از توانایی هایش آگاه می شود و استعدادهایش شکوفا می شود.
از لحاظ عقلانی سریع تر رشد یابند.
بهره گیری از قوه تخیل در واقع آغازگر افکار انتزاعی است. کودکانی که می توانند قصر پادشاه را در یک تپه شنی ببینند یا یا شام خوشمزه ای را در یک ساندویچ گلی تصور کنند در واقع در حال پرورش تفکر سمبولیک هستند. این مهارت در مدرسه از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا در این مقطع است که کودکان باید اعداد را که سمبول گروهی از موضوعات هستند و حروف را که سمبول اصوات هستند و... فرا بگیرند.
بهره گیری از قوه تخیل در واقع آغازگر افکار انتزاعی است.
مهارت های زبانی را تمرین کنند.
بچه ها در بازی با دوستانشان گفت و گوهای بسیاری می کنند. پس در نتیجه این گفتارها دامنه ی لغاتشان گسترش می یابد ، در ساختار جملات پیشرفت می کنند و مهارت های ارتباطی شان افزون می گردد.
بر ترس هایشان غلبه می کنند.
بازی به کودکان کمک می کند که بر ترس ها و نگرانی هایشان غلبه کنند. با بازی در نقش یک هیولای بزرگ و وحشتناک که زیر تخت قایم شده، کودک کنترل بر او را در خود احساس می کند و آن هیولا دیگر در نظرش آنقدرها بد و بزرگ نمی آید. همچنین بازی های تخیلی به کودک کمک می کند که احساسات در هم و بر هم و کلافه کننده ی درون خود مثل احساس خشم نسبت به والدین، یا حسادت نسبت به خواهر یا برادر جدیدش را خالی کند.
چگونه به کودک بیاموزیم خود را سرگرم کند؟
بچهها مدتها قبل از پاگذاشتن به دوران بزرگسالی فشار روانی را تجربه میکنند. برخی کودکان مجبورند با مشکلاتی چون کشمکشهای خانوادگی، طلاق، تغییرات دائمی مدرسه، همسایهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههای همسال و بعضی وقتها حتی با خشونت در خانواده یا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند.
بیشتر والدین کودکان نوپا آرزو می کنند که کودکشان بتواند تنهایی خودش را سرگرم کند. این خواسته والدین منطقی است، چون کودک نوپا می تواند اسباب بازی ها را بر دارد، با آن ها بازی کند، دنبال توپ بدود و کتاب ورق بزند. نوپاها آموخته اند که می توانند خودشان کارهایی انجام دهند و اتفاقاً اغلب هم در انجام کارها توسط خودشان پافشاری و سماجت به خرج می دهند.
با این همه یک بچه یک ساله همچنان دوست دارد دور و بر والدینش بچرخد، ما می توانیم به او کمک کنیم که بیاموزد چگونه خود را سرگرم کند. جین فوی، متخصص کودکان در کارولینای شمالی می گوید: "کودکان نوپا اصولاً نمی توانند برای مدت طولانی به تنهایی بازی کنند". طولانی ترین زمانی که می توانید از یک بچه یک ساله انتظار داشته باشید به تنهایی بازی کند چیزی حدود پانزده دقیقه است، دادن چنین فرصتی به کودک کاری است که به انجام دادنش می ارزد، این کار تنها به این دلیل نیست که شما فرصت داشته باشید شام را آماده کنید یا اتاق را جارو و گردگیری کنید. دکتر اسکالار متخصص رشد در مرکز مطالعات رشد و یادگیری دانشگاه کارولینای شمالی در این باره می گوید:"تنها بازی کردن، تقویت کننده استقلال، اعتماد به نفس، خلاقیت، و مهارت های زبانی است. اغلب می بینیم که یک کودک پانزده ماهه موقعی که تنها بازی می کند با خود چیزهایی زمزمه می کند، چنین بازی هایی پایه و اساس رشد مهارت های زبانی هستند.
"دکتر اسکالار می گوید:" قابلیت بچه ها برای تنها بازی کردن به حال و وضعیت آن ها هم بستگی دارد، اگر بچه گرسنه، خسته یا مریض باشد کمتر به تنها بازی کردن رغبت خواهد داشت. علاوه براین شما از یک نوپای کمی بزرگ تر هم نمی توانید انتظار داشته باشید که مدت طولانی تری تنها بازی کند." دکتر فوی معتقد است: "یک کودک بیست و دوماهه که از نظر شناختی و زبانی قابلیت های بیشتری از کودک یک ساله یا پانزده ماهه دارد تمایل روز افزونی برای کسب استقلال در خود می بیند، بنابراین بیش از پیش دوست دارد با شکستن حد و مرزهایی که شما وضع کرده اید آن ها را و شما را امتحان کند و بنابراین این نیاز بیشتری به نظارت و توجه مداوم و از نزدیک دارد".
تعداد صفحه: 23
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
مشروح مقاله
رنگها و شمارههای مربوط به آنها
ویژگیهای رنگها
خاکستری(0)
آبی(1)
سبز (2)
قرمز (3)
زرد (4)
بنفش (5)
قهوهای (6)
سیاه (7)
منابع
چکیده
امروزه رنگ و رنگ شناسی به عنوان یک علم در سطح جهان مطرح میباشد. در عصر حاضر رنگ در علوم مختلف و از زوایای متفاوتی مورد مطالعه قرار میگیرد. جنبههایی مانند فیزیک نور و رنگ، ساختار شیمیایی رنگها، جامعه شناسی رنگ، سمبل شناسی رنگ، رنگ در هنرهای تجسمی، مفاهیم و رویکردهای نشانهشناسی، اسطوره شناسی و روحانیت رنگها، درمان و شفای بیماران به وسیلهی رنگها یا منابع طبیعی رنگها، و نهایتاً جنبههای روانی و شخصیتی رنگها بر روی انسان. موضوع این مقاله نیز روانشناسی رنگ و تأثیرات آنها بر روی انسانها میباشد. این جنبه از رنگ که در قرن بیستم بسیار مورد توجه دانشمندان، محققین علوم انسانی، روانشناسان و دیگر فیلسوفان و حتی مردم عادی قرار گرفته است امروزه کاربردهای بسیاری نظیر درمان بیماران، شناخت بیشتر روحیهی مراجعین مشاوران، و حتی انتخاب بهتر افراد در هنگام استخدام آنها میباشد.
در روانشناسی نوین، «رنگ» و «رنگها» یکی از معیارهای سنجش شخصیت بشمار میآیند. چرا که هر یک از آنها تأثیر خاص روحی و جسمی را در یک فرد باقی گذارده و رنگ نشانگر وضیعت روانی و جسمی وی میباشد. این موضوع با توجه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی به اثبات رسیده است. آنچه مطالعات تاریخی نشان میدهد انسان همواره در طول زندگی خود تحت تأثیر رنگها بوده است و این مسأله در صد سال اخیر که صنعت رنگ پیشرفت بسیاری کرده است بیشتر نیز شده است. در این مقاله در کنار ارائهی ویژگیهای عمدهی روانشناسی رنگهای اصلی به مختصری از ویژگی شخصیتی افرادی که این رنگها را در آزمایش رنگ لوشر روانشناس برجسته در اولویت انتخاب خود قرار میدهند نیز پرداخته شده است. مبنای کار در مورد انتخاب رنگها نیز آزمایش رنگ لوشر میباشد، این آزمایش بعد از آزمایش معروف روشاخ در زمینهی شناخت شخصیت انسان از طریق لکههای رنگین جوهر جدیدترین نظریهای است که در این مورد ارائه گردیده است.
مقدمه
واقعیت فیزیولوژیک مغز همان چیزی است که ایتن آنرا اثر رنگ مینامد.او میافزاید عامل رنگ و اثر رنگ فقط در مورد چند مایگیهای هماهنگ قابل انطباق هستند. در تمامی موارد دیگر عاملیت رنگ تبدیل به یک اثر جدید میشود.
درباره یک اثر هنری مانند نقاشی یا یک عکس رنگی باید گفت که اهمیت روانی رنگ معمولاً کمتر آشکار است زیرا عوامل بیشمار دیگری نظیر موضوع، تعادل شکل یا فرم، تعادل میان رنگها، میزان تحصیل و تخصص تماشاگر و درک زیباییشناسی او دستاندر کارند. یعنی به طور کلی وقتی رنگهای متعدد برای خلق یک اثر بکار رفتهاند، در این صورت فقط داوری زیبایی شناسی است که تمام اثر را ارزیابی کرده و بجای این که واکنش روانی ما نسبت به رنگهای خاصی را بسنجد تعیین میکند که آیا ما آن اثر را دوست داریم یا نه.
رنگ مهمترین و پر محتواترین بعد هنر است. از دیدگاه قرآن مجید، رنگ و زینگیهای رنگی (لونها) آن، نشانههایی هستند از وجود ذات باری تعالی برای کسانی که نعمتها و آیتهای خداوند را یادآور میشوند و به آنها میاندیشند و اینگونه پدیدهها را سرسری نمیگیرند. این افراد معمولا علما و متفکرانند: «وَ ما ذَرَألَکُم فِی الاَرضِ مُختَلِفاً اَلوانُهُ، اِنَّ فی ذلِکَ لَایَهً لِقَومٍ یَذَکِّرُون»، و آنچه رنگارنگ در زمین برای شما آفرید، همانا در این نشانهای است برای گروهی که (خداوند و نعمتهایش را) یادآور میشوند (نحل، ۱۳). و همچنین میفرماید: و پروردگارت به زنبور عسل وحی نمود که خانههای خود را در کوهها و درختان و داربستها برگزین؛ سپس از همهی میوهها بخور ...، از شکمهای آنها نوشابهی رنگارنگی برون شود که در آن درمان مردم است، همانا در این نشانهای برای گروهی که میاندیشند (نحل، ۶۸-۶۹)در آیات دیگری، رنگارنگی آفرینشهای الهی نشانههایی برای کسانی که آگاهند، دانا و دانشمندند یاد آور شدن نعمتهای الهی و اندیشیدن، نخستین گامهای آگاهی و دانش به چیزهاست. نیز رنگ در کلام خداوند مفهوم غیر مادی دارد و شایان بحث فراوان است همانطور که در سورهی بقره آیهی ۱۳۸ میفرمایند «این رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است. ما پرستندگان او هستیم.» و در اینجا خداوند از «رنگ» (صبغه) به معنی مطلق آن سخن میفرماید و نه از «لون» که «زینگی رنگ» از یک رنگ خاص است. از طرف دیگر رنگ را وسیلهی وحدت برگزیده است. رنگ خدا چیست؟ خدایی شدن و حق را پرستش کردن، یعنی ویژگیهای خاصی را پذیرفتن که همه را با تمام طینتهای گوناگون و خلقهای متفاوت در یک مجموعهی همگن گرد میآورد، همانند رنگی یکدست که تمام بخشها و ذرات یک فضای ناهمگن و بسیار متفاوت را یکی میکند. خداوند اینجا «رنگ» را استعارهای برای حکومت جهانی واحد اسلامی-الهی برگزیده است. بنابراین اثری که در هماهنگی رنگی ساخته شود، اثری است گویای توحید و یگانگی.